یادداشت Mika
6 ساعت پیش

این مجموعه قلب منو داره... روح منو داره...بیاین از جلد اول شروع کنیم... مانند قدم زدن میان مهی مبهم بود...هیچ راه مستقیمی نبود... هیچ سرنخ کاملی نبود ، همه چیز یه بازی بود و به هیچکس نمیشد اعتماد کرد...تاریک بود،مثل تاریکترین زیر زمینهای کاخ هاثورن... و جلد دوم؟ یه هزارتو بود... از جنس سرخ ترین گلهای رز... رنگ امیزی شده از خون... از عشق... از دلتنگی... از مرگ... از دلشکستگی...نامه های فراموش شده که لایق خیس شدن با اشک نبود... همیشه فکر میکردم جلد دوم جلد مورد علاقه منه... ولی این جلد چی؟ تمام رازها برملا شد... همه چیز... و واقعا هر صفحه شوک جدیدی منتظرته...اصلا امکان نداره بتونی ببندیش... تا جلد کتاب رو میبستم مشغول کارهای دیگه میشدم فکرم ازش جدا نمیشد... حتی یه لحظه هم راحتم نمیگذاشت... فکر و ذهنم رو تسخیر کرده بود تا تمومش کنم...جنیفر واقعا با تمام نویسنده ها متفاوته... لحظه ای که جلد کتابهاش رو باز میکنی باید بدونی که هیچ راه خروجی وجود نداره... شخصیت پردازی بی نظیر... فضا سازی ای که توی هیچ کتابی پیدا نمیشه... فکر میکنم هیچوقت نتونم فراموششون کنم... ذوقی داشت شبیه دوش اخر شب و پریدن توی تخت... شبیه بیدار شدن صبح زود با یه حال خوب و پر انرژی... و مبهم مانند بخار که زمان باریدن برف از پنجره های ماشین پاک نمیشد... غرق شدم مانند زل زدن به آسمان آبی آفتابی...آبی آبی با بالشتک های سفید ابری کوچک... لحظه ای که انقدر غرق تماشا میشی که گردنت درد میگیره... و این پایان این مجموعه نیست...جلد سومه ولی میدانم این تازه اولشه... پس جلد این کتاب رو بستم با نیاز به زمان برای پذیرفتن این شوک ها...و امید به جلدهای بعدی... آهنگ های پیشنهادی: Do I Wanna know My Girl From
(0/1000)
نظرات
6 ساعت پیش
سپاس از یادداشت زیبای شما🥹🌸 پس یعنی بازی های میراث در این سه جلد تموم نمیشه و باز ادامه داره؟
1
1
Mika
6 ساعت پیش
1