یادداشت محمدحسین خوش‌مهر

                این اولین برخورد من با شعر نو (درست میگم؟) بود. و دو ستاره میزان ارتباط من با اشعار رو نشون میده.

تو کتاب عبارت‌ها و توصیف‌های جالب توجه کم نبود؛ اما تعداد شعرهایی که تونستم ارتباط معنایی عباراتشون رو با هم تا حدی بفهمم و به عنوان یه اثر واحد بهشون نگاه کنم، خیلی کم بود. این که بخوام منظور کتاب‌ها رو در کل متوجه بشم یا بتونم درکی از جهان‌بینی شاعر داشته باشم که دیگه پیشکش.

صرفا یه شعر تصادفی هم به عنوان نمونه:

ماه
رنگ تفسیر مس بود.
مثل اندوه تفهیم بالا می آمد.
سرو
شیهه بارز خاک بود.
کاج نزدیک
مثل انبوه فهم
صفحه ساده فصل را سایه میزد.
کوفی خشک تیغال ها خوانده می شد.
از زمین های تاریک
بوی تشکیل ادراک می آمد.
دوست
توری هوش را روی اشیا
لمس می کرد.
جمله جاری جوی را می شنید،
با خود انگار می گفت:
هیچ حرفی به این روشنی نیست.
من کنار زهاب
فکر می کردم:
امشب
راه معراج اشیا چه صاف است !
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.