یادداشت امیررضا

مدرک: سه گانه ی دوقلوها، کتاب دوم
        جلد دوم تموم میشه.
دست میزارم رو گونه چپم که هنوز گرمِ از سیلی که تو صفحات آخر اومد بیرون از کتاب. درست مثل سطر های پایانی دفتر بزرگ، مدرک هم همین کارو باهام کرد.
چشمام و میبندم، نفس عمیق میکشم. ولی نفس عمیق برای خوردن سیلی نیست. دارم خودم رو آماده میکنم برای مشت هایی که قراره به سر و صورتم بخوره در جلد بعد.
خب، کافیه. بیشتر از این صبر نمیکنم، بریم برای دروغ سوم. شایدم هم دروغ ها؟ کی میدونه؟
      
289

10

(0/1000)

نظرات

👏👏📚📚

0