یادداشت Sheida Hanafi
1404/2/21

در دل یک ساحل خلوت و مرموز، جایی که باد شور دریا با نجوای خطر در هم میآمیزد، قتلی رخ میدهد؛ قتلی که نه به خاطر پول است، نه انتقام، بلکه سایهای تاریک پشتش پنهان شده… جسد مردی در تاریکی شب، بیلباس، تنها با شنلی بر تن، روی تراسی مشرف به دریا پیدا میشود — خفهشده، بیهیچ نشانهای از مبارزه. چه رازی در آن شب نحس در «کِیپ اسپانیایی» پنهان بود؟ الری کوئین، کارآگاه تیزبین و نویسنده جنایی، ناخواسته پا به قصهای میگذارد که پیچوخمهایش نفس را در سینه حبس میکند. هر مهمان این خانهی نفرینشده چیزی برای پنهان کردن دارد: رابطهای پنهانی، انگیزهای خاموش، و گذشتهای که اگر فاش شود، میتواند همهچیز را به آتش بکشد. اما پیش از آنکه الری بتواند قطعات پازل را کنار هم بچیند، قاتل دوباره ضربه میزند… چه کسی دروغ میگوید؟ کدام لبخند، نقاب فریب است؟ در «راز خانه اسپانیایی» تنها یک چیز قطعیست: قاتل میان ماست… و زمان برای پردهبرداری از حقیقت، در حال تمام شدن است. خیلی کتاب محجور و دیده نشدیه ، در حالی که به اندازه آثار آگاتا کریستی خواندنیه یک جاهایی از داستان من رو یاد قطار سریع السیر شرق هم انداخت .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.