یادداشت زهرا دشتی
1402/9/24
کتاب خون خورده، اثر مهدی یزدانی خرم داستانی درباره مرگ، جنگ، عشق و زن است. نویسنده داستان را با شوک «اولش خون بود» شروع و صحنهسازی گیرایی خلق میکند که خواننده را با خود همراه میسازد. تا انتهای صفحه اول متوجه فضای متفاوت داستان میشویم: دو روح در داستان وجود دارد. قلم پُر قوت یزدانیخرم وجود این دو روح را به راحتی باور پذیر میکند. داستان با روایت محسن مفتاح جوان دانشجوی ادبیات عرب شروع میشود که سوادی تحصیل در دانشگاه بیروت را دارد و برای گذران زندگی، شغل پدر را که قرآن خواندن بر سر قبور اموات ادامه داده است. اما خون خورده در واقع داستان سرگذشت پنج برادر است که محسن وظیفه دارد، هر شنبه به قبورشان سر بزند. برادرانی با سرنوشتهایی عجیب و قبرهایی عجیبتر که در دهه شصت شمسی مردهاند و سرنوشت آنها با جنگ و نوعی از عشق گره خورده است. در کنار روایت آنها خرده روایت داستان روحها را نیز دنبال میکنیم. زبان مهدی یزدانی خرم در این رمان، زبانی خاص و گیراست که باعث جذابیت بیشتر داستان شده است. اگر از اشتباه فاحش و عجیب نویسنده در ابتدای داستان، در مورد خطوط متروی تهران و مسیریابی آن چشمپوشی کنیم، اطلاعات تاریخی و جغرافیایی نویسنده و احاطه کاملش به جغرافیا و زمان و تاریخی که در داستان به آن پرداخته به قوت داستان افزوده است. حداقل برای منِ کم اطلاع قابل توجه بود. کتاب در مجموع برای من کتابی خواندنی و زمین نگذاشتنی بود. زمانهایی که فراغت لازم را داشتم که یک نفس و پیوسته بخوانم، چنان در فضای داستان فرو میرفتم که از اطراف و گذر زمان غافل میشدم. با این همه از پیشنهاد کتاب به هر کسی مطمئن نیستم، چون در جمعی که کتاب را کمابیش با آنها جمعخوانی میکردم افرادی بودند که فضا و نگارش داستان برایشان ناخوشایند بود. از این جهت شاید این کتاب را نتوان به هر کسی توصیه کرد. اما احتمالا رمانخوانهای حرفهای و عشاق داستان، از خوانش این کتاب لذت کافی ببرند. قطع چاپ کتاب برای من معضل بزرگی بود. استاندارد نبودن قطع کتاب، حمل و خوانش را برای منی که کتاب را در وسایل حمل و نقل عمومی و غالبا ایستاده میخوانم دشوار کرده بود. چیزی که به نظر من واقعا ضرورتی نداشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.