یادداشت آریانا سلطانی
5 روز پیش
4.2
25
نمایشنامه بازرس نوشته نیکلای گوگول ترجمه محمدرضا نیک بخش «فرماندار: میدانم احمق! من به چیز دیگری فکر میکنم. اگر این بازرس بپرسد چرا ساختمان نمازخانه بیمارستان تمام نشده در صورتیکه پنج سال پیش شروع شده و بودجه آن مرتبا پرداخت گردیده؟… فورا در جواب بازرس بگویید که شروع به ساخت ساختمان کرده بودیم ولی متأسفانه سوخت. مبادا کسی از دهانش حرفی بیرون بیاید و بگوید که اصلا شروع نکردیم.» نیکلای گوگول، نویسنده اکراینی تبار ادبیات روسیه است. او را همراه با پوشکین، از پایههای ادبیات و رئالیسم قرن نوزدهم روسیه میدانند. او زاده ۱۸۰۹ بود و در آشوب نبرد ناپلئون با امپراتوری روسیه دیده به جهان گشود. او که پدری نویسنده داشت، وارد کار دولتی شد، اما محیط ادارات دولتی به مذاقش خوش نیامد و پس از آشنایی با پوشکین، راه ادبیات را در پیش گرفت. قلم طنز و شوخ، دقیق و نکته سنج او بعدها الهام بخش نوشتههای چخوف، داستایفسکی و بسیاری دیگر از بزرگان تاریخ ادبیات شد. نمایشنامه کمدی بازرس را او در سال ۱۸۳۵ نوشت و چهرهای از سیستم بروکراتیک و اداری فاسد در روسیه تزاری را، زمان سلطنت نیکلای اول، ترسیم کرد. کمدی او نمیتوانست بدون دخالت خود امپراتور از زیر تیغ سانسور جان به در برد، و حتی پس از مداخله، امپراتور نیکلای اول در نخستین شب اجرای نمایش حاضر شده و از آن تعریف کرد و گفت: هم من و هم دیگران متوجه شدند پیام نمایش چه بود. ماجرا از آنجایی آغاز میشود که مقامات محلی یک قصبه کوچک توسط تلگرافی مطلع میشوند که قرار است بازرس دولتی از پترزبورگ برای سرکشی و بازرسی و بررسی سازوکار امور اداری به آنجا رجوع کند؛ بازرسی با هویت مجهول و نامشخص و نامحسوس. تمامی مقامات قصبه، از جمله شهردار و رئیس بهداری و رئیس اداره عدلیه و حتی ملاکین محلی، سراسیمه و هراسان برای رفع و پوشاندن قصور خود در کارها به تشویش دچار میشوند. کمدی بازرس نمایانگر فساد، چاپلوسی، کارشکنی و رانت و رشوهبازیهای زمامداران دولتی زمان خود بوده و قلم منحصر به فرد و هزل او به آن رنگ و لعابی جانانه داده. این کمدی در هر کشوری که سیستم اداری و حکمرانی آن دچار فسادهای اساسی اخلاقی و فرهنگی باشد کاملا ملموس و قابل درک است. مهمترین پند برای من دیدن فساد سیستماتیک و فرهنگی در آحاد مردم بود.سرطانی که نه از رأس قدرت، که از اعضای دون پایه تا حتی اعضای جامعه، ملاکین و تجار گسترده شده بود. این گونه اضمحلال خیر و غرق شدن در شر، نه تجویزی از سوی مقامات بلندپایه نظام، که پذیرفته شده توسط تمامی اعضای سیستم بروکراتیک و اداری جامعه بود. زمانی که تمام اعضا به حضور و پذیرش ساختار تباهی دیوانسالاری تن بدهند، مشکل میتوان به بهبود شرایط، حتی با کنترلهای شدید حکومتی امیدی داشت. مسئولیت اگر به جای پذیرش توسط اعضای جامعه، منوط بر کنترل و نظارت قانون باشد، نمیتواند به صورت یکپارچه به حفظ ارزشهای انسانی همچو عدالت و صداقت و ایثار منتهی شود. گوگول پس از نوشتن چند نمایشنامه دیگر، از جمله عروسی، و نوشتن داستان #گروتسک و تلخ و سیاسی و انتقادی «نفوس مرده»، توسط منتقدان بسیاری ستوده شد و توسط عموم مردم روسیه مورد نقد و سرزنش قرار گرفت که چرا چهره روسیه را چنان رسوا کرده و از زیباییهای آن چیزی به میان نیاورده. وی بعد از این وضعیت بود که دستنوشتههایش و بخش نهایی نفوس مرده را سوزاند و آواره شد. پس از حمله تند مردم، گوگول که با حساسیت روحی خود، دچار آشوب شده بود به سرزمین مقدس(فلسطین) رفت تا طلب بخشش و استغفار کند و در همان جا، در اوج نوامیدی و بر اثر ریاضت و گرسنگی و بیماری جان سپرد. در پناه خرد پینوشت: این نمایشنامه اخیرا با ترجمه آبتین گلکار چاپ شده است.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.