یادداشت محدثه ز

محدثه ز

محدثه ز

4 روز پیش

        ▪︎درباره کتاب:
نامه‌های غلام‌حسین ساعدی به طاهره جانش از سال ۱۳۳۲ الی ۱۳۴۵ و دریغ از یکبار جواب گرفتن!

▪︎چیزی که فکر می‌کردم:
کتابی که نامه‌هایی بسی عاشقانه از  هر دو طرف.

▪︎چیزی که تجربه کردم:
اوایل کتاب نامه‌ها حکایت از عشق آتشینی داره ولی رفته‌رفته انگار این عشق کم میشه یا شاید روزمرگی و بزرگسالی اجازه بروزش رو نمیده تا جایی که در آخر کتاب نامه‌ها بیشتر از عشق میشه تعریف‌کردن روزمرگی‌ها، قربان صدقه رفتن‌های اول کتاب خلاصه میشه تو یک کلمه "می‌بوسم‌ات" در انتهای نامه‌ها و صادقانه بگم نیمه دوم حوصله‌مو سر برد.

اما نیمه اول دوست داشتنی بود، تلفیقی از عشق و غیرت. آرامش و ترس!
مثلا یک‌جا ساعدی نوشته:
"بگذار طاهره‌ی قشنگ خودم را به تو معرفی بکنم:
ژیگولو نیستم، کراوات و عینک به خود آویزان نمی‌کنم، پی لوس‌بازی و لاس‌بازی نمی‌گردم، نوزده سالم شد و نشده، ولی در هر صورت عیش و نوش من خواندن کتاب است و عشق من به کتاب، ولی خوب نمی‌دانم که نمی‌دانم چه‌طور شد پریدم تو تله‌ی عشق تو، عشق و الفت من نسبت [به تو طاهره‌ی عزیز پاک و پاک است، هیچ غل و غش و شیله پیله‌ای در کارم نیست.
اگر مرا می‌شناسی، هیچ! اگر نمی‌شناسی که سعی کن بشناسی، این هم برای خود تو، هم برای من ضروری است، شاید وقتی مرا شناختی از ریخت و قیافه‌ی من بدت بیاید و تف کنی به صورت‌ام، من یک دفعه راحت می‌شوم. با زور به کسی نمی‌شود قبولاند که بیا مرا دوست بدار."
بعد خوندن این بخش به‌خاطر صداقت ساعدی و جوانی‌ش لبخند روی لبم نشست اما در مقابل بخش‌هایی بود که عشقش ترسناک می‌شد! مثلا یه جا رگ غیرت آقای ساعدی میزنه بالا و می‌نویسه:
"بگذار دوست قشنگ گله‌ای دوستانه از تو بکنم. آن‌روز که تو در مقابل دانش‌سرا با آن پسره‌ی لات حرف می‌زدی، می‌دانی چه حالی به من دست داد؟ به خدا،... خون خون‌ام را خورد. کم مانده بود که با عجله خود را به تو رسانده گلوی‌ات را بفشارم..."
خُب لعنتی! این گله نیست رسما تهدیده :))

▪︎نحوه نگارش:
متن رفته رفته پخته‌تر میشد، ناشر سعی کرده بود خط خوردگی‌ها رو با خط‌کشیدن زیر واژه/ها مشخص کنه و هرچی جلو می‌رفت اشتباهات نگارشی و خط زدن‌های ساعدی کمتر می‌شد، انگار که نویسنده شدنش توی نامه‌هاش نمود پیدا کنه!
به‌هرحال نامه‌ها، خصوصا بخش میانی کتاب خیلی سریع (مثلا در چند دقیقه استراحت در پادگان) نوشته شده بود.
خیلی نمیشه در مورد قلم ساعدی بر اساس این نامه‌ها نظر داد چون هرگز قرار نبوده منتشر شن و برای دختری که دوست داشته نوشته.

▪︎دیگه چی:
الان که فکر می‌کنم یعنی این کتاب رسما نقض حریم شخصی آدم‌ها و احترام گذاشتن حقوق‌شونه!
چون بعد از فوت ساعدی و طاهره یکی نامه‌ها رو پیدا کرده و گفته عه چه باحال! برم چاپ کنم....
من ستاره‌ای به این کتاب نمی‌دم. نامه‌ها رو نتونستم خیلی درک کنم چون نه طاهره رو می‌شناسم و نه غلام‌حسینِ عاشق رو اما بعضیاشون لبخند رو لبم اورد.
اگه بخوام از این رو نمره بدم شاید یک یا دو باشه.
اگه بخوام به عشق‌شون و نوشتن احساساتش نمره بدم شاید ۴ یا ۵ باشه.
و اگه بخوام به قلمش نمره بدم، خب توضیح دادم اصلا ملاک خوبی نیست این کتاب برای سنجش.

جلد کتاب یکی از نامه‌هاست که تو اون نوشته شده: طاهره طاهره طاهره طاهره
و موقع خوندنش ذهن من میخوند: آمنه آمنه آمنه چشم تو جام شراب منه :|

▪︎به کیا پیشنهاد می‌کنم:
دوست‌داران ادبیات فارسی و شاید اگر عاشق شدی.

▪︎سخن آخر از زبان کتاب: 
به امید روزی که برای همیشه باهم زندگی خواهیم کرد. به امید روزهای شادی که در پیش خواهیم داشت دوری مجدد را به جان خواهم پذیرفت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.