یادداشت محسن خیابانی

زیستن با کتاب
        عنوان کتاب، دلیل اصلی‌ای علاقه‌مندی من به مطالعه‌اش بود. فرازهای آغازین «زیستن با کتاب» هم مطابق با پیش‌بینی‌ام پیش می‌رفت و مرا با تجربیات عام نویسنده از کتاب و کتابخوانی، همراه می‌کرد. اما از جایی به بعد فهمیدم در پیش‌بینی خود اشتباه کرده‌ام که این نه‌تنها به معنای بد بودن کتاب نیست که در این مورد بخصوص، دقیقاً برعکس بود.
نویسندۀ کتاب، جناب «طریف خالدی» استاد برجستۀ تاریخ است که در پی حوادث ناگوار سال 1948، بالاجبار همراه با خانواده‌اش، وطنش فلسطین را ترک کرده و به لبنان مهاجرت کرده است. خانوادۀ او از خاندان قدیمی بیت‌المقدس هستند که نسل اندر نسل، فاضل و دانشمند بوده‌اند. «خالدی» هم‌اکنون در «دانشگاه آمریکایی بیروت» به تدریس تاریخ می‌پردازد.
نویسنده که سابقه‌ای درخشان در حوزۀ تاریخ اسلام دارد، در «زیستن با کتاب»، عمدۀ تمرکزش را بر کتاب‌های نگاشته شده دربارۀ تاریخ اسلام گذاشته و بر روی چند شخصیت هم تمرکز ویژه‌ای داشته که مهم‌ترین ایشان، «جاحظ» و «ابن خلدون» هستند. در واقع «خالدی» در خلال تعریف داستان زندگیش به کتاب‌ها و مسائلی در تاریخ اسلام می‌پردازد که در ادوار مختلف زندگیش، دغدغه او در زمینۀ مطالعاتی مورد علاقه‌اش بوده‌اند و تأثیرات آن‌ها را بر خویشتن، تشریح می‌نماید.
نگاه نویسنده غالباً گزارش‌گونه و توصیفی است امّا گاه به نقد جزئیِ برخی کتاب‌ها و اشخاصی می‌پردازد که دیدگاهش با آن‌ها تضادی آشکار دارد. برداشت من این بود که «خالدی» تا حد زیادی، نگاهی عاری از بغض و کینه به مسائل داشته و مخصوصاً از چهره‌های برجستۀ تشیّع به نیکی یاد می‌کند و در فصل «سیمای پیامبر اسلام در میراث فکری مسلمانان» کم‌توجهی به نگاه شیعه در سیره‌نویسی را خلائی مهم در مطالعات سیره‌نویسی‌ای می‌داند که توسط اندیشمندان اهل سنت، صورت گرفته است.
این کتاب برای افرادی که در پی مطالعۀ تاریخ اسلام هستند، حالتی مرجع‌طور هم دارد و در این میان، پانویس‌های مترجم فاضل و محترم (محمدرضا مروارید)، کمک بزرگی بوده.
یادداشت خود را با بریده‌ای کوتاه از کتاب، به پایان می‌رسانم: آیا به‌راستی شمار اساتید زبردست و نوپرداز دانشگاه‌ها اندک بلکه بسیار اندک نیست؟ اگر سقراط و حضرت مسیح هم استاد دانشگاه بودند، در پایین‌ترین رتبه استادی جای داشتند، تازه اگر دانشگاه آنها را که مقالۀ علمی ارائه نداده‌اند، نگه داشته بود و عذر آن‌ها را نخواسته بود که: «جناب استاد سقراط... با سلام، ضمن اظهار تأسف، به اطلاع می‌رساند که مدیریت دانشگاه به فلان دلیل، تصمیم به قطع همکاری با شما گرفته است. با بهترین آرزوها برای رسیدن به آیندۀ درخشان علمی!»
      
178

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.