یادداشت مهدیه عباسیان

پیام آور لال
        شیوه ی نگارش و بیان متفاوت مسعود خیام من را به همراهی با پیام آور لال ترغیب کرد. در حقیقت نوع نگارش کتاب من را یاد نمایشنامه ها می انداخت. 

بنابر گفته نویسنده این کتاب حاوی دو بعد میکروسکوپی و ماکروسکوپی است. قصه ای درونی که درون بدن رخ می دهد. بازیگران، سلول های کوچک میکروسکوپی هستند که تک دانه آن ها ارزش چندانی ندارد اما مجموع آن ها زندگی را می سازد.

صفحات نخستین کتاب مکالمه ای بین راوی و خواننده است که صرف معرفی پیام آور لال (شیطان) می شود و در مراحل بعد فعل، اسم، صفت، قید، اول، دوم، سوم و چهارم شخصیت های دیگری هستند که دور هم جمع می شوند تا داستان را به سر منزل مقصود برسانند. پیام آور لال در بدن به صورت نوعی سلول سرطانی ظاهر میشود و فعالیت خود را در مغز آغاز میکند. در ابتدا به صورت سلولی غیرمتعارف دیده می شود، طوری که سلول های نگهبان محاصره اش میکنند. اما او دعوت را آغاز میکند و به شیوه ای جالب با بازی کردن با مفاهیمی چون عشق، هنر، سیاست و آزادی و ... سلول های دیگر را به تغییر شکل دادن و همراهی با خودش فرا میخواند. سرانجام موفق میشود کاری کند که سرطان تمام بدن را فرا بگیرد.

 

*نکته ی جالبی که در مورد این کتاب دوست داشتم این بود که فهمیدم  باید در مورد افکارم محتاطانه تر عمل کنم! در بیشتر قسمت های کتاب پیام آور لال بسیار هوشمندانه برای به انحراف کشاندن سلول ها عمل میکند. برای هر سلولی از طریق عقاید خود آن سلول وارد می شود و بسیاری از حرفهایی که به عنوان دعوت بیان می کند به نوعی منطقی و قابل قبول جلوه می کند. طوری که ناخودآگاه به کنار صفحه نگاه می کردم که واقعا این پیام آور لال است که این ها را میگوید؟ و بعد در ادامه متوجه قصد او میشدم


      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.