یادداشت Fatima

Fatima

Fatima

4 روز پیش

        وقتی کتاب رو شروع کردم ، نمی‌دونستم مشکل آگوست دقیقا چیه ؛ 
بعد با اختلال تریچر کالینز آشنا شدم و تا قبل از این حتی نمی‌دونستم چنین اختلال ناراحت کننده‌ای هم وجود داره !
آگوست و زندگی سختش باعث شد از ته دلم خدا رو بابت داشتن یه چهره‌ی سالم و معمولی شکر کنم ! هر چند که مشکل این بچه فقط به همینجا ختم نمی‌شد ...

یکی از نقاط قوت کتاب این بود که داستان از زبون باقی شخصیت ها هم روایت می‌شد و این ، شخصیت ها رو برام واقعی تر می‌کرد و باعث می‌شد بیشتر درک‌شون کنم.
نقطه قوت بعدی هم خوشخوان و روان بودنشه ! جوری که داستان برام سریع پیش می‌رفت و صفحات زیادش باعث خسته شدنم نشد .

یکی از شخصیت هایی که اصلا دوسش نداشتم ، میراندا بود ؛ چون بابت مشکلاتی که تو زندگیش به وجود اومده بود به خودش حق می‌داد هر کاری دوست داره بکنه و اطرافیانش رو برنجونه ! 
از جاستین هم خیلی خوشم نیومد البته(و دلیل واضحی براش ندارم !)
جولیان هم که شخصیت منفوره کتابه ، ولی به نظرم خودش مقصر نیست! مقصر اصلی خانوادش بودن که چنین رفتار های زننده‌ای رو از خودشون نشون می‌دادن و بهش افتخار هم می‌کردن، خب معلومه که الگوی اون بچه هم پدر مادرشه ... 

پایان خوبی داشت ؛ ولی احتمالا تو دنیای واقعی همه چیز انقدر خوب نمیشه و آگوست هر بار بخواد وارد محیط و مقطع جدیدی از زندگیش بشه دوباره همه‌ی این مشکلات براش تکرار میشه ...

جدای از اینا ، به نظرم نویسنده ، اهمیت دوستی ، خانواده ، محبت و... رو خیلی خوب نشون داده بود و دل شکستن ها و حس تنهایی شخصیت ها هم قابل لمس بود.

بعد از تموم کردنش ، رفتم سراغ فیلمش ؛
انگار خلاصه شده‌ی کتابش بود ؛ و همینطور با فیلم ، نمی‌تونیم خیلی خوب احساسات شخصیت ها رو درک کنیم و یه سری اتفاقا حذف یا تغییر داده شده بودن ...و باید بگم قطعا خوندن کتاب لذت بخش تر از دیدن فیلمشه...
      
32

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.