یادداشت فاطمه سادات رضادوست

        امیلی احساساتی عزیزم:)
روزی می بینی قرار است عزیز ترینت را از دست بدهی؛
تورا جایی دور از خانه ی پر خاطره ات ببرند، جایی که بهترین لحظاتت را در آنجا گذرانده ای...
و تو بیشتر از چیزی هستی که باید می بودی:)
سرپرستی ات را گردن نمی گیرند و برای این کار قرئه کشی می کنند!
به اجبار، با خاله الیزابتی که هیچ درکی از تو و شرایط تو ندارد زندگی می کنی و تنها شانست در این قرئه کشی زندگی در نیومون و وجود خاله لورا در خانه ی خاله الیزابت است.
دلت برای پدرت تنگ شده، برایش می نویسی، خودت را لای ورق های کاغذ خالی می کنی،
به خودت می آیی و می بینی عاشق نوشتن و شعر گفتن شده ای.
طولی نمی کشد که به مدرسه می روی. بچه های مدرسه مسخره ات می کنند. از یکی از دوستانت رکب خورده ای. دلت شکسته. درکت می کنم امیلی عزیزم.. من هم تجربه اش کرده ام.
اشکالی ندارد، عوضش با ایلزه دوست می شوی. دوست خوب و باحالی داری، فقط کمی باید با عصبانیتش کنار بی آیی.
راستی امیلی!
من هم قبول دارم با چتری خوشگل می شوی، چون پیشانی بلندی داری، ولی حواست باشد دفعه بعدی که خودت چتری می زنی در کوتاه کردنش زیاده روی نکنی
می دانم سرزنش های خاله الیزابت اذیتت کرد،
اما به دل نگیر، خاله الیزابت زن بدی نیست، کم کم بهتر با او کنار خواهی آمد و زندگی بهتری کنارش خواهی داشت.
امیلی عزیزم،
داری بزرگ می شوی
بزرگ شدن سخته امیلی، 
احتمالا در زندگی ات پستی بلندی های زیادی خواهی داشت،
امید ها و ناامیدی های زیادی را خواهی چشید،
ولی فعلا از دوران نوجوانی ات لذت ببر

احساسات امیلی و دغدغه هایش کمی برایم کودکانه بودند، دغدغه های بزرگ تری داشتم و در زندگی خودم دیگر خیلی گیر مشکلات امیلی نبودم،
اما توانستم مدت کوتاهی دیگر خودم نباشم
من در دنیای شیرین و کودکانه ی امیلی سفر کردم. مدت نه چندان طولانی ای کنارش بزرگ شدم و قد کشیدم و حالا، به دنیای نوجوانی اش رسیدم. تجربه های جدیدی با هم کسب خواهیم کرد،
اما لذت خواندن نسخه چاپی را از دست دادم. نسخه صوتی، گوینده ی بدی نداشت، اما احساسات نسخه های صوتی مرا محدود و مجبور به داشتن همان احساسات کردند.

حالا دیگر از کتاب های کلاسیک بدم نمی آید، ولی فعلا فقط کتاب های مونتگمری.
سبک نوشتن مونتگمری واقعا عالیه و موقع خواندن کتاب هایش احساس می کنم کلی احساس چاشنی نوشته هایش کرده. موقع گوش دادن به نسخه صوتی، شباهت های زیادی بین شخصیت های کتاب امیلی و آنی شرلی پیدا کردم. می شود شخصیت مونتگمری عزیز هم در لابه لای کتاب هایش پیدا کرد. بعد از خوندن نامه های جودی در بابا لنگ دراز، که برایم کمی خسته کننده بودند، حس خوبی نسبت به یادداشت روزانه های مونتگمری نداشتم، ولی حالا می خواهم سراغش بروم و تار و پود و ارتباط زندگی و احساساتش با کتاب هایش را پیدا کنم.
      
110

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.