یادداشت پرستو خلیلی
1402/8/5
3.9
28
سلامی دوباره این کتاب اولین کتاب از سری کتابهای "خرد و فلسفهی زندگی" از نشر گمان هست و با این جمله شروع میشه؛ "کتابهای این مجموعه فلسفه را ساده نمیکنند. بلکه از اُبُهّت هراسآور فلسفه میکاهد." و اولین و درستترین موضوعی که بهش پرداخته شد؛ "تنهایی"! به نظرم این کتاب درباره ی فراراز تنهایی، دوستی با تنهایی نبود، بلکه صرفاً انسان رو با انواع تنهایی آشنا میکنه. این کتاب شامل فصلهای کوتاهی میشد که فصل اول از "جوهر تنهایی" صحبت میشه. که این فصل در رابطه با تنهایی میگه: "حس درد و رنج داشتن، خود را منزوی و تنها دیدن، خود را با دیگران صمیمی ندانستن." "شکسپیر میگوید: تنهایی به وعضیتی گفته میشود که مطلقاً کسی دوروبرتان نباشد. " و بعدش تنهایی رو به درد تشبیه میکنه؛ "درد را نمیشود مطرح کرد. وقتی درد شدید میشود، جهان و زبان فرد را نابود میکند. درد آدم را لال میکند." فصلهای بعدی شامل توضیحات مفصلتری درباره ی تنهایی میشه، برای مثال؛ چه کسانی تنها هستند؟ تنهایی و اعتماد تنهایی، دوستی و عشق و به نظرم همینطور که پیش میره خواننده با تنهایی آشنا میشه، متوجهش میشه، میشناسدش و باهاش خو میگیره و دیگه ازش نمیترسه. چون خودمن هم دیگه از جمله ای که تقریباً توی همه فصلها بود "آدمها سختشان هست جلوی بقیه به تنهاییشان اقرار کنند" ترسناک نبود، بلکه واقعی بود. به نظرم این کتاب برای یادگرفتن نوشته شده؛ چون به آدم یاد میده که از تنهایی نترسه و ازش فرار نکنه، یعنی نشیم مثل شخصیت کتاب Play it as it lays که تنها مونده بود ولی نمیخواست به قبول کنه که تنها مونده، پس آدم های تنها رو شناسایی کرد و مخالف اونها عمل کرد. به آدم یاد میده که تنهایی چندین نوع داره، امکان داره از خلوت کردن با خودت لذت ببری، به قول هانا آرنت "در خلوت و انزوا من دو-در-یک هستم ولی وقتی خلوت تبدیل به تنهایی بشه یعنی خودت را رها کردهای و تو تنها میمانی و محروم از معاشرت با خودت. این کتاب به آدم میگه که هرچی بیشتر بتونی به آدمهای دیگر اعتماد کنی کمتر تنهایی و هرچقدر کمتر اعتماد کنی بیشتر تنهایی. چون فقدان اعتماد باعث میشه آدم توی دوست داشتن محتاطتر عمل کنه و محتاطتر عمل کردن باعث میشه صمیمیت برای ایجاد رابطه ضعیفتر بشه. و به آدم یاد میده که بهترین دوستی که یک انسان میتونه داشته باشه و تنها نمونه "دوستیست مثل داشتن یک خود دیگر". و این ریویو رو با این جمله از کانت تموم میکنم: "به نظر معقولتر میآید که انسان را نه حیوانی اجتماعی تعبیر کنیم بلکه «حیوانی یکهوتنها بدانیم که از همتایان خویش گریزان است»؛ و در عین حال تسلیم و تابع این ضرورت است که «عضوی از جامعهی مدنی» باشد."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.