یادداشت نرگس

نرگس

1403/01/02

                تنها خدا می‌داند چرا این همه عاشق ساعتیم.
حالا چرا اسم کتاب ساعت‌هاست؟ اشاره‌ی مستقیمی به ساعت بیگ‌بن داره، به زمان، عمر و گذرا بودنشون.

کانینگهام برای این رمان از کتاب «خانم دلوی» وولف وام‌ گرفته:
و به روایت همزمان زندگی ۳ زن از ۳نسل می‌پردازه: 
⚫︎ یک روز از زندگی ویرجینیا وولف در سال ۱۹۲۳ در لندن: نویسنده‌ی کتاب «خانم دلوی» در حال نوشتن این کتاب.
⚫︎ یک روز از زندگی کلاریسا وگان در انتهای قرن ۲۰ در نیویورک: شخصیت اصلی رمان «خانم دلوی(کلاریسا دلوی)» که اینجا یک ویراستاره.
⚫︎ یک روز از زندگی لورا برا‌ون در سال ۱۹۴۹ در لس‌آنجلس ؛ همسر یک کهنه سرباز جنگ جهانی دوم و حامله‌ست؛ در حال خوندن کتاب «خانم دلوی» از وولف و در تدارک تولدی برای همسرش.

کانینگهام به عنوان یک مرد، تقریبا با مهارت، زندگی و افکار زنان رو به تصویر کشیده، مخصوصا لورا که حامله هم هست.
سعی کرده همون نثر جذابو شاعرانه‌ و توصیفات شیرین وولف رو‌ داشته باشه. و قسمت‌هایی که راجع به وولفه، از روی دفترچه‌ی روزانه خودش و اطرافیانش نوشته.
ولی فصل‌بندی شده و در ابتدای هر فصل اسم شخص آورده شده و نسبت به کتاب خانم دلوی به تمرکز کمتری احتیاج داره، سریع‌خوان و زودفهم‌تره. (پیش‌نیاز نیست ولی اگر قبلا «خانم دلوی» رو خونده باشین خیلی بهتره.) 

فکر میکنم چون خود کانینگهام هم‌جنس‌گراس، روحی کاملاً مردانه یا کاملاً زنانه نداره، آنیما و آنیموس رو باهم داره و به همین دلیل کاراکترهای زن رو انقدر قشنگ توصیف کرده. 
و البته درون‌مایه‌ی این کتاب هم همین موضوعه! چون هر دو زن داستان، وولف و کانینگهام تمایلاتشون به همین شکله.
سعی کرده در مورد این افراد، گرایش‌های نامتعارف، مشکلات و دغدغه‌هاشون بیشتر بنویسه. ولی خب بنظرم دیگه تعداد این افراد زیاد بود! (البته «خانم دلوی» هم به هم‌جنس‌گرایی اشارات کوچیکی داشت.)

از طرفی به مضامین دیگه‌ای هم می‌پردازه که قابل تأمله:
داستان‌ها و تأثیر این داستان‌ها در زندگی ما.
معنی و مفهوم و تقابل مرگ و زندگی.
اثرات جنگ روی شخصیت و‌ روابط ما انسان‌ها.
تعهدات ما‌ در قبال فرزندان و‌تأثیر رفتارما در تشکیل شخصیت و آینده‌شون.

فیلمی هم ازین کتاب، با همین نام، در سال ۲۰۰۲ با بازی مریل استریپ و نیکول کیدمن و.. ساخته شده و مورد استقبال هم قرار گرفته. بخاطر بازی‌های قدرتمند و اقتباس وفادارانه‌اش از رمان مورد تحسین قرار گرفته. که البته من هنور فیلم رو ندیدم :). 
و البته اگر روی لو رفتن داستان حساس هستین، میتونین مقدمه کتاب رو آخر بخونین.

🌱_مجبور نیستی به مهمانی بروی. مجبور نیستی به تشریفات بروی. اصلاً مجبور نیستی کاری بکنی.
_ولی باز هم ساعت‌ها که هست نه؟ یک ساعت و بعد ساعتی دیگر و مجبوری یکی را پشت سر بگذاری و بعد خداوندا ساعت دیگری هست. حالم به هم می‌خورد.
_باز روزهای خوبی داری. می‌دانی که داری.
_واقعاً نه. از لطف توست که این حرف‌ها را می‌زنی، اما حالا مدتی است که حس کرده‌ام زمان مثل دو لتهٔ گل گوشتخوار عظیمی دورم بسته می‌شود. این قیاس عجیبی نیست؟

و در نهایت:
🌱چقدر عشق کم است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.