یادداشت زینب سادات فخرایی
1402/3/25
اولین بار که نام این کتاب را از زبان استاد درس «تاریخ نفت» شنیدم. در اتاقشان نشسته بودم و صحبت میکردم و تنها استادی که برای دانشجو وقت میگذاشت به من پیشنهاد خواندن این کتاب را داد. اما نخواندمش تا 5 سال بعد یعنی امسال. بخشی از کتاب را خیلی اتفاقی خواندم و احساس کردم که باید تمامش را بخوانم. دوست داشتم بدانم امیلی و دوقلوها داستانشان به کجا ختم میشود، کلاریس چه میکند و آلیس چه حرفهایی درباره خواهرش میزند و به طور کل فراموش کردم این کتاب احتمالا ربطی به تاریخ نفت دارد. کتاب را خریدم و یک شب تا سحر خواندمش. جملات کوتاه، نوع روایت و شخصیت پردازیاش آنقدر جذبم کرد که نتوانستم کتاب را زمین بگذارم. بعد که تمام شد تازه متوجه شدم چرا استادم گفته بودند این کتاب را بخوانم. برای من که تاریخ خوانده این توجه به روایتهای مغفول مانده از تاریخ یا به قول ما «سطور نانوشته» خیلی جذاب بود. این تفاوتی که بین دو نیمه آبادان و احتمالا تفاوتی که با بخش انگلیسیاش داشت چیزی است که یا باید آن محیط را درک کرده باشی یا باید غرق در تاریخ باشی تا ببینیاش. و در نهایت، کتاب جذاب و روان است و از خواندنش لذت میبرید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.