یادداشت لعیا عرب

دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی
        اصلا توقع کتابی به این خفنی نداشتم!
وقتی میخواستم کتابو بخرم خیلی تردید داشتم چون تا حالا چیزی ازش نشنیده بودم تا اینکه آقای کتابفروش گفت خیلی پرفروشه و تصمیمو گرفتم و با خودم به خونه آوردم.
داستان راجع به یک پسر نوجوونه که نوشته هایی که پدرش برای نقاشی تهیه میکنه رو میخونه و نوشته ها باعث میشه پا به دنیای جدیدی بزاره!
اول از همه موضوع برای من خیلی جذاب و جدید بود و اینکه با فرهنگ ایران نوشته شده کتاب رو برای من خواستنی تر میکنه!
ژانر کتاب ماجراجویی ترسناکه که به خوبی ماهیت خودش رو چه در موقعیت های رضا و چه در موقعیت های مجید حفظ کرده.
این کتاب از همون فصل اول شمارو مجذوب خودش میکنه و مجبورتون میکنه ادامه بدید تا ببینید چه اتفاقی میافته.
شخصیت پردازی و فضاسازی خیلی عالی و مثل هلو بود و به راحتی میتونستم شخصیت ها و تک تک صحنه هارو تو ذهنم خلق کنم و جوری باشه که انگار دارم فیلم تماشا میکنم ؛ خصوصا اینکه با فضای ایران و تهران خودمون بود!
کتاب به شدت راحت خوانه طوری که میتونین ۳ روز تمومش کنید و کیفشو ببرید!
فقط کسی که یک قلم خفن و قوی داشته باشه میتونه همچین اثریو خلق کنه ، من خیلی باهاش حال کردم و حتما سراغ بقیه آثار آقای شاه‌آبادی هم میرم!
پ.ن۱ : رفاقت شکور و رضا خیلی قشنگ بود!
پ.ن۲ : همینطور اکیپ کارگاه طور مجید و لیلا و پدرشون هم خیلی جذاب بود!
پ.ن۳ : بماند که چقدر سر پارت هایی که مجید راجع به مادرش حرف میزد قلبم خورد شد.
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.