یادداشت مریم مهدی زاده
1403/7/10
4.0
16
بنا به دلایلی مجبورم کتابهای آقای صدقی را بخوانم. ۴ جلد از مجموعه آبنبات ها، غریزه وصلی، مغز نوشته های یک جنین و دومین و آخرین نشان مردی را فعلا خوانده ام. امروز که داشتم این کتابها را در ذهنم مرور می کردم یاد آن قسمت از سریال قصه های مجید افتادم که ناظم داشت سر صف، نمره های ریاضی مجید را می خواند و به یک نمره شاهکار رسید: هشت! به نظرم قلم طنز آقای صدقی یک ویژگی هایی دارد که در کتابهای مختلف فقط شدت و ضعف پیدا می کند. در بعضی، شوخی های مبتذل و جنسی، ابزار اصلی برای خنداندن مخاطب است و بی احترامی ها، بددهنی ها، دروغ گفتن ها و سرکار گذاشتن ها در جایگاه بعدی قرار می گیرد. در بعضی دیگر مثل همین غریزه وصلی دروغ گفتن های مکرر، ساده لوح و فضول نشان دادن جنس زن، مسخره کردن ها و بی احترامی ها به عنوان ابزار اصلی برای گرفتن خنده مورد استفاده قرار می گیرد. البته با وجود اینکه شوخی های جنسی این کتاب در مقایسه با مجموعه آبنبات ها به نظرم کمتر است ولی متاسفانه در قسمتی از کتاب بسیار واضح تر از شوخی های آبنبات هاست و اوج آن در معرفی فیلمی است که نام کتاب از آن گرفته شده و مخاطب را نسبت به آن فیلم کنجکاو می کند. شخصیت ها در این کتاب و سایر کتابهای آقای صدقی آنقدر برای سرپوش گذاشتن روی کارهای نادرستشان دروغ می گویند که با پایان یافتن کتاب و در عین حال دوست داشتنی بودن شخصیت ها در نظر مخاطب، زشتی دروغگویی برای خواننده کم می شود. به نظرم تغییر تدریجی ارزش ها در قالب طنز در ذهن مخاطب به همین شیوه اتفاق می افتد. محسن، دایی اکبر، آقا جان و ... الان در کتابهای آقای صدقی دوست داشتنی هستند ولی با گذر زمان ویژگی این شخصیت های داستانی نیز در کف جامعه جذاب می شود. یادم رفت بگویم به نظرم شاهکار آقای صدقی همان دومین و آخرین نشان مردیست چون همان طور که قبلا هم گفتم طنز تقریبا تمیزی دارد و البته صحبت در این باره بسیار زیاد است. پ.ن. خداروشکر که این کتاب چاپ نشد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.