یادداشت
1403/8/23
اوایل دهه۹۰ بود. شاید سالهای ۹۱یا ۹۲. در آن سالها هر روز صبح از کرج . برای کار و تدریس میرفتم به سمت حوالی ترمینال جنوب تهران. به چراغ قرمز چهارراه ترمینال که میرسیدم، میپیچیدم محله خزانه تا از زیر پل ترمینال به ضلع شمالی آن و سمت مسجد قدس بروم. همان اول میدانگاهی، ابتدای خیابان شهید پرستویی چشمم میافتاد به عکس بزرگی از یک شهید؛ شهید «محرم ترک». هر روز به چشمهای درشت تصویر نگاه میکردم و برایم سوال بود که چرا عکسش را کشیدهاند؟ قبلترها خبری از این عکس روی دیوار کنار میدان نبود... گذشت تا اینکه زمزمه حضور بچههای ما در سوریه، فراگیر و علنی شد و نام شهدا نمایان. یادم هست که شهید «مهدی عزیزی» از آن اولینها بود. اما هنوز اسمی از آقا «محرم» ما نبود! شهید مظلوم و گمنامی که اولین شهید مدافع حرم است. اولین فدایی حضرت عقیله (سلام الله علیها). یکی از نخبهترین و بهترینهای تخریب در خنثیسازی تلههای انفجاری و مینهای دست ساز. مربی بسیاری از شهدای مدافع حرم که بعد از او، نام آشنای شهرشان شدند. «محرم» با شدت گرفتن و شعله ور شدن جنگ در سوریه، وظیفه خود دانست تا به آن جا برود و سوریها را با کم و کیف مبارزه آشنا کند. غیرت و حمیت او اجازه نداد تا در برابر جنگ و کشتار سکوت کند و کارآیی و تخصصش را به جوانان سوری آموزش ندهد. رفت تا نشان دهد بچه شیعه، جنگ و تجاوز در حریم بانوی آفتاب را برنمیتابد. او در این مسیر روشن جانش را داد تا شهادتش فتح بابی برای پرواز جوانان دیگر باشد. طلایهدار شهدای مدافع حرم... اگر کتاب او را مخصوصا آن یکی دو فصل آخر را خواندید و دلتان برای مظلومیت او نلرزید و نگرفت، یک فکری برای دلتان بکنید! وقتی شهید میشود حتی رفقایش که در آن مأموریت با او بودند، باید آرام گریه میکردند تا کسی نفهمد اینجا یک ایرانی شهید شده. همه کارها مخفی و ماموریتشان محرمانه بود. وقتی پیکر پاک او را به تهران میآورند، به خانوادهاش میگویند چون قرار نیست کسی بفهمد ایران به سوریه نیرو میفرستد و شهید داده، باید همه کارها عادی انجام شود. نباید شهادت محرم رسانهای شود! حتی او را به معراج شهدا نبردند. خیلی ساده و عادی میبرندش سردخانه بیمارستان بقیه الله (عج). وقتی برادرهای او برای هماهنگی محل دفن او به بهشت زهرا (س) میروند، مسوولان بهشت زهرا (س) قبول نمیکنند که محرم در قطعه شهدا دفن شود! چون او گواهی شهادت نداشته و هماهنگ هم نکرده اند! تا اینکه نامهای میآید و «محرم» را به قطعه ۵۳ شهدا میبرند. این همه غریب و مظلوم بوده این شهید دوست داشتنی ما. «جانا»، ششمین کتاب از سری کتابهای مدافعان حرم است که انتشارات روایت فتح به قلم خانم منصوره قنادیان آماده کرده است. در۱۴فصل و در مورد زندگی سراسرعشق و عاطفه این شهید به همسر و فرزندانش، ادب و احترام به پدر و مادرش، معرفت و انسانیت در حق دوستانش و ایمان و غیرت به دین و آیینش. سلوک و محبت او به همسر و دخترش، حقیقتا شیرین، عجیب و الگو گرفتنی است. فعالیتهای فرهنگی و هیاتی او هم واقعا درس آموز است. خودتان را از لذت خواندن این کتاب و ساعتی همنشینی با محرم عزیز محروم نکنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.