یادداشت Nazila Faghani7

عجب کتابی!
        عجب کتابی! و عجب زندگی‌نامه‌ای...!

داستان از زبان آنا گریگوریونا روایت می‌شود.
او در ابتدای امر، داستان زندگی خود را جهت آشنایی مخاطب با شخص خویش تبیین می‌کند و داستان را تا بدان جا پیش می‌برد که آشنایی او با فیودور میخایلویچ داستایفسکی، به واسطه معلم آنا گریگوریونا رقم می‌خورد.

حال، آنا و فیودور در پی نوشتن و پیش بردن رمان قمارباز در اندک زمانی برای پرداخت بدهی داستایفسکی و حل مشکلات مالی، در پی چاره‌جویی هستند.... به راستی که چه زن شگفت‌انگیزی‌ست آنا! 
همراهی آنا و وجود استوار او در زندگی داستایفسکی این امکان را برای ایشان فراهم آورد تا بتواند با سبک‌بالی و عشقی جنون‌وار تجربه زیسته خود را و دیگری را بنویسد... .

حقیقتا که برای درک بهتر شخصیت آلکسی ایوانویچِ قمارباز، راسکولنیکف، رازومیخین و مارمالادوفِ جنایت و مکافات، استاوروگین، استاوروگینا و ورخاوینسکیِ شیاطین و همچنین دیمیتری، آلیوشا، ایوان و اسمردیاکف و فیودور کارامازوف درکنار پدر زوسیما و کاترینا در برادران کارامازوف، شایسته است که این کتاب خوانده شود... چرا که بخش مهمی از پی‌ریزی‌ داستان‌ها، افکار ایشان و افرادی که از آنان جهت خلق آثار وام گرفته شده در سراسر این کتاب دیده می‌شود.

آنچه که برای من جالب‌توجه بود، این نکته هست که داستایفسکی، خود نیز مانند شخصیت‌ داستان‌هایش همواره در آستانه قرار داشت، به این معنی که در آستانه فروپاشی و اضمحلال و زندگی دوباره، مرز بین نیستی و هستی!

گفت‌وگوی درونی افراد درون آثارش بسیار به گفت‌وگوهای درونی خود او شباهت دارد.... درست آن هنگام که با خواندن داستان‌های او روح از کالبد زمینی خود جدا می‌شود و در عالمی دیگر سر می‌کند، آشنایی با شخصیت خود او نیز چنین است... او، آدمی را از خود به در می‌کند و غرق در افکار والا و اصیل می‌کند! کیفیات والای عاطفی، معنوی، روحی و روانی شخص خود بسیار غنی‌ست...! داستایفسکی دیگری را مفتون و مجذوب خود، نوشته‌ها و افکارش و در نهایت شخصیت‌های خلق شده آثارش و دنیای آن‌ها می‌کند.

در نهایت، می‌توان گفت راستی و صداقت، پشتکار و استمرار در کار و مسئولیت‌پذیری همواره جایگاهی اصیل دارد؛ بنابراین، اگرچه دشوار اما همواره به جایگاه حقیقی خود می‌رسد.
      
42

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.