یادداشت فاطمه بهروزفخر

                خب البته اشکالی هم ندارد که گاهی عنوان کتابی دل از آدم ببرد و دلیل خواندنِ کتابیْ خارج از نوبت باشد. جدا از عنوان کتاب، دلیل دیگرم برای خواندن کتاب، مترجم اثر بود. مژده الفت «هرچیزی» ترجمه نمی‌کند و همین «هرچیزی‌ترجمه‌نکردن» و «وسواس در انتخاب‌هایش» است که من را متقاعد می‌کند تا «هرچیزی» را که ترجمه کرد، با شوق بخوانم. چراکه دلبستهٔ ادبیات ترکیه‌ام و ترجمهٔ اصیل و وفادار برایم مهم و ارزشمند است.

«پرندگان به سوگ او می‌روند» روایتی‌‌ست از تقلاهای آدمی برای کم‌کردن اندوه آن کسی که به‌جان دوستش داری، اما گاهی ناکام می‌مانی!
«پرندگان به سوگ او می‌روند» روایت تلاش‌های ناکامِ پسری‌ست برای پدرش، اما با وجود همهٔ بی‌سرانجامی‌ها، اصیل است و خواننده را از مِهری مطلوب لبریز می‌کند. 

رابطهٔ پدر-پسری همیشه برای من جالب‌توجه بوده است. خودم چون دخترِ پدری هستم، تجربهٔ فهم رابطهٔ پدر و دختری را دارم، اما وقت‌های زیادی دوست داشته‌ام که بدانم بین یک پدر و پسر چه چیزی می‌گذرد و این کتاب که روایت یک رابطه پدر و پسری است با همهٔ رسمی‌بودنش، لطافت دارد و احساسات‌برانگیز است. 

این داستان اتفاق‌محور نیست. یعنی صفحه‌به‌صفحه که بخوانی، اتفاقِ خاصی توجهت را جلب نمی‌کند. تنها چیزی که باعث می‌شود تو در سطرسطر کتاب ریشه کنی و دل‌سپردهٔ داستان شوی، شخصیت‌ها هستند؛ پدری که دل در گروِ خرید ماشین‌ دارد و از این شهر به آن شهر می‌رود تا ماشین‌های مطلوبش را پیدا کند و آن‌قدر راحت گریه می‌کند که نه‌تنها درنظرت ترحم‌برانگیز نیست، بلکه احترام‌برانگیز است‌.
و پسری نویسنده که برای کم‌کردن اندوهی که به جان پدرش گره خورده و دردی جسمی که او را از پا انداخته، روز به روز بیشتر در خودش فرو می‌رود، غمگین‌تر می‌شود، اما در آخرِ داستان سربلند است؛ چراکه همان کاری را می‌کند که می‌داند درست است.
 
داستان «پرندگان به سوگ او می‌رود» روایتِ آرام و پر از آهستگیِ زندگی یک خانواده اهل ترکیه با تمام جزئیات ریزودرشت آن است که در جریان پرشتاب زندگی‌های امروزی، خواندش لطف‌کردن به خود است. 
«پرندگان به سوگ او می‌روند» گزارش داستان‌گونه‌ای است از زیستِ یک خانوادهٔ ترک و برای همین است که اصالت دارد و خواندنش را ارزشمند می‌کند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.