یادداشت احلی احسنیان
7 روز پیش
نمیتونم بگم به اندازه بقیهی کارای اشمیت دوستش داشتم. 3ونیم ستاره میدم بهش. در زمان جنگ جهانی، فروید که در آستانهی مرگه، راضی نمیشه که وین رو ترک کنه و وقتی سربازای نازی دخترش رو برای بازجویی میبرن ناشناسی ناگهانی توی خونش ظاهر میشه... مثل همیشه میتونم کلی از این کتاب کوت کنم، ولی یه قسمتش بود که واقعا تکونم داد: (اسپویل) " فروید: تو توانا هستی! ناشناس: اشتباه میکنی. من انسانها رو آزاد آفریدم، اگه ربات آفریده بودم میتونستم همهچیز رو مهار کنم و همهچیز رو از پیش بدونم. فروید: پس چرا این جهان رو آفریدین؟ ناشناس: بهخاطر چیزی که آدم همیشه براش حماقت میکنه، چیزی که آدم حاضره همهکار براش انجام بده، دلیلی که بدون اون همهچیز پوچه... از روی عشق. "
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.