یادداشت زهرا ساعدی
1404/4/7
کتاب «بازیکن تیمی ایدئال» داستانی شروع میشود؛ داستان جف شانلی که از سیلیکون ولی به نپا ولی میرود و کار در بازار تازهی ساخت و ساز را شروع میکند. جف قبلا ویژگیهای بازیکن تیمی ایدئال را در کارگاهی برای کارکنان ولی بیلدرز توضیح داده بود اما گویا این ویژگیها آنطور که باید در شرکت ساری و جاری نبود. در عین حال همزمان با ورود جف، پروژههای بزرگی کلید خورد و لازم شد نیروهای زیادی استخدام شوند. در جریان استخدام یکی از نقشهای ارشد ما به همراه جف، کلر و بابی ویژگیهای بازیکن تیمی ایدئال که فروتنی، ولع و هوشمندی هستند را مرور کردیم. قصهی جف به خوبی و خوشی تمام شد، برای آن نقش ارشد، یکی از کارکنان مستعد شرکت را استخدام کرد، کارها خوب پیش رفت و خلاصه آیندهی ولی بیلدرز درخشان است. داستان از نظر فنی قوی نبود اما ماجرایی بود که افراد را به دنبال کردن ترغیب میکرد. اما بعد قسمت نظری کتاب شروع شد. نویسنده در این قسمت این سه فضیلت را توضیح میدهد، نبود این فضیلتها و تاثیر آن را بررسی میکند و نقش این فضیلتها در هر یک از مراحل چرخه حیات کارکنان توضیح میدهد. در این قسمت زاویهی من با نویسنده شروع شد. نویسنده در توضیح فضیلت ولع، کسی را بازیکن تیمی ایدئال میداند که چندان در قید و بند ساعات کارش نباشد و بیشترین شور و شوق را معطوف کارش کند. احتمالا در دنیای واقعی و برای پیشرفت، بهخصوص پیشرفت سریع این دو مورد لازم هستند اما مورد پسند من نیستند. به نظر من در دنیایی که روزانه حداقل ۸ ساعت در محیط کار و معمولا ۲ ساعت در راه سپری میکنیم، ساعات اضافهتر کمی ظالمانه و محروم کردن فرد از بقیهی جنبههای زندگی است. کما اینکه ۸ ساعت زمان کمی نیست و میتوان با حذف زمانهای مرده فعالیتهای مفید، پرشمار و ارزشمندی کرد. از طرفی اینکه کسبوکار مهمترین محرک شور و اشتیاق فرد نباشد به نظر من طبیعی است و نباید به آن خرده گرفته شود. در نهایت هدف اکثر مشاغل کسب درآمد و گذران زندگی است و تبدیل مفهوم کسب درآمد در تمام کسبوکارها به هدفی والا و متعالی نه تنها سازنده نیست بلکه مفهوم هدف والا رو لوث و تهی از معنا میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.