یادداشت زینب هادی

        یکی از دلایلی که با این سبک کتاب‌ها یعنی داستانی کردن زندگی علما و شهدا و ... ارتباط نمی‌گیرم این است که از نظر من ویژگی بارز این کتاب‌ها باید این باشه که شخصیتی جاودان و ماندگار از اون شخص مهم در ذهنم باقی بگذارد
اما متأسفانه این سبک کتاب‌ها بیشتر به جزئیات بی‌کارآمدی مثل توصیف اشیا و حوادث غیر کمک‌کننده به شناخت شخصیت اصلی و دیالوگ‌های بی‌کاربرد سپری میشه
در صورتی که اگر زندگی علما و شهدا به‌خوبی به تصویر کشیده بشه، عاشقشون می‌شیم، و در ذهنمون یک تصویر پررنگ و بزرگ از این شخصیت‌ها به جا می‌ماند و الگوی زندگی‌مون می‌شن
چرا امثال مستر همفر گفتن مردم نباید با زندگی علما آشنا بشن؟ چون اگه مردم سبک زندگی و رفتاری علما رو بفهمن، جذبشون می‌شن و غیر از اونا به کسی اهمیت نمی‌دن
ولی این سبک کتاب‌ها چنین کاری نمی‌کنن، وارد زندگی شخصی اون عالم یا شهید نمی‌شن تا مخاطب رو شیفته او کنن، مثلا که بهتر از علما و شهدا در رفتار با همسر و فرزند؟ اما در این سبک کتاب‌ها می‌بینیم اون فرد خیلی بی‌توجه و سرد رفتار می‌کنه با همسرش من این حس را در این کتاب یا کتاب نخل و نارنج داشتم درحالی‌که این افراد در رفتار با همسر بهترین هستن، مثل خاطراتی که از امام خمینی شنیدیم در رفتار با همسر که این باید در کتاب گنجانده بشه
این سبک کتاب‌ها صرفا داستانن، داستانی که بعد از تموم شدنشون یادی از اون عالم  یا شهید در دل باقی نمی‌گذارن
برای همین من، خودم ترجیحم مطالعه کتاب‌های زندگی‌نامه و غیره این افراد است تا اینکه داستانشون رو بخونم که همش بازی با کلمات نویسنده است در وصف ویژگی‌های اسباب و وسایل و افراد که چی پوشید و چی خورد و چه کرد
      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.