یادداشت زهرآ
دیروز
در جستجوی مولانا تجربهای از سوختن و شدن:) من هم خام بودم، با هر حکایت، پخته شدم، و در نهایت، در آتشِ همان معرفت، سوختم. همونطور که راوی، پارههای مثنوی رو ورق میزد، من هم زخمی شدم؛ خاری در پایم نشست، من هم، آتش درونم رو خواستم خاموش کنم اما مولانا یادم داد که این آتش، اگر درست شعله بکشد، نابود نمیکند؛ نجات میدهد. من هم مثل راوی، در کوچهپسکوچههای جان و جهان، به دنبال مولانا گشتم، نه فقط در صفحات کتاب.
(0/1000)
زهرآ
دیروز
0