یادداشت سعید بیگی

        نثر کتاب بسیار خوب، روان و قابل قبول است. این کتاب؛ داستانِ گرفتارشدن «اودیسه» و یارانش، در جزیره‌ای است که سایکلوپس‌ها در آن مسکن دارند و ابتدا به عنوان میهمان به این جزیره می‌روند تا آب و غذایی بیابند؛ ولی اسیر دست سایکلوپسی، به نام «پلی‌فموس» می‌شوند... .

این داستان با ماجرای «سیکلوپس» که از «اوریپید» خواندیم، در بخش‌های ابتدایی شبیه است؛ اما ساتیرها را در خود ندارد و نوشتۀ «هومر» بزرگ است.

در ادامه بلاهای زیادی بر سر «اودیسه» و یارانش می‌آید و تمام همراهانش به واسطۀ نفرین «پلی‌فموس» که به دست «اودیسه» و یارانش کور شده، کشته می‌شوند و به خانه و کاشانۀ خود نمی‌رسند و «اودیسه» هم باید پس از دردسرها و گرفتاری‌های فراوان، به سختی به سرزمینش برگردد.

تازه همان جا هم باید با مدعیان حکومتش که در چهرۀ خواستگاران همسرش، در قصر او می‌خورند و به عیش و عشرت مشغولند، بجنگد و همه را از بین ببرد.

به هر صورت هر یک از این نویسندگان بنا بر روحیات، تجربیات و عقاید و باورهای خود، تغییراتی در اصل داستان می‌دهد و در نهایت قهرمانان داستان را به آن جایی که می‌خواهد، می‌رساند.

داستان هم خواندنی بود و هم بسیار با عجله و بدون شرح و توصیف جزئیات، می‌خواست تکلیف «اودیسه» را روشن کند و او را از این همه دردسرها و گرفتاری‌های سخت و خطرناک، به سرعت نجات داده و به خانه و کاشانه‌اش برساند. در مجموع داستانی خوب و جالب بود و از خواندنش لذت بردم.
      
371

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.