یادداشت مصطفا جواهری

        {   ــ همین است که می‌گویی، رفیق؛ خسته‌ام، خیلی خسته‌ام. اما ... وقتی کاری به نیمه دارم، سرم روی بالین قرار نمی‌گیرد. نمی‌توانم این عادت بی‌پیر را از سر بدر کنم، کار دنیا هم که تمامی ندارد! ستار گفت: ــ این عادت، عذاب مقدس همه مردمانیست که مال خودشان نیستند. عادتیست که برای خود آدم عذاب همراه دارد و برای دیگران آسودگی و امان؛ فایده.   }

این دوجلد، دوجلدِ ایده‌پردازی انقلابی دولت‌آبادی است. شرح مفصل نظام ارباب‌رعیتی و گسترش فعالیت‌های گل‌محمد و برادرانش. و البته که جدی‌تر شدن نقش زنان کلمیشی. زیور، مارال، شیرو و مهمتر از همه بلقیس به عنوان مادر. نمادپردازی‌های دولت‌آبادی به حد اعلای خودش رسیده و وقت بیان شعارهای نویسنده است. 
دو چیز دارد کلافه‌ام می‌کند. زیاده‌گویی‌های نویسنده و زاویۀ دید. زاویۀ دید واقعا حوصله‌ام را سر برده.
کماکان منتظر جلد دهم هستم. این همه همراه کلیدر بدون، یک پایان‌بندی درست و شاهکار می‌طلبد. و الا شاید به خواندنش نیارزد. منتظر می‌مانم...
      
109

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.