یادداشت فرجانه خبازیان زاده
1400/11/9
《هو الحق》 (پینوشت۲ بعد از بازخوانی اضافه شده) همهچیز همهچیز دربارهی دختریه که SCID داره . که یک جور نقص سیستم ایمنیه. فرد مبتلا میتونه به نصف دنیا حساسیت داشته باشه و ادویهی جدید یک غذا، لمس میزی که با شوینده تمیز شده یا استشمام عطری که یک نفر زده میتونه باعث مرگش بشه. برای همین مدی تا حالا دنیای بیرون از دیوارهای خونه رو تجربه نکرده! این که لمس چمن چه حسی داره، هوا چه بویی داره و دریا چجوریه؟ آیا شبیه یک وان بزرگ پر از آبه؟ دیدن دنیا از این زاویهی جدید برای من خیلی جذاب بود. میدونید همهچیز همهچیز، چیزی بیشتر از یک رمان عاشقانست، بیشتر درباره امیده! امید در دل ناامیدی و شادی در دل ترس! از طرفی درسته که شخصیت اصلی داستان مادلینه اما نویسنده به ماجراهای بقیهی شخصیتها هم فکر کرده و خط زندگی اونها رو هم به زیبایی ترسیم کرده. برای همین هر چند وقت یک بار وقتی ناامیدی کل وجودم رو میگیره به سمت این کتاب کشیده میشم و نمیدونم چطوری و چرا اما حالم رو بهتر میکنه😄😊 فکر کنم از اوایل ۹۹ تا حالا حدود ۶بار گوشش دادم. دربارهی نسخهی صوتی، کتاب ترجمهی نشر نون بود با صدای خانم مریم محبوب، ترجمه خوب بود، سانسورها تقریبا واضح بود و من خوانشش رو دوست داشتم. پ.ن: بین نظرات، بعضی از دوستان دربارهی پایان غیرمنتظرهی کتاب گفته بودن، اما پایان به نظر من قابل حدس و باورپذیر بود، اگر کتاب رو با دقت مطالعه کنید به نشونههای زیادی میرسید که پایان داستان (در واقع نقطهی اوج رو) قابل حدس و باورپذیر میکنن. پ.ن۲: مادلین دوتا کتاب داره که بارها مطالعشون کرده. گلهایی برای الجرنون و شازده کوچولو، وقتی کارلا ازش دربارهی این خوانش مجددها میپرسه مدی میگه هربار میخونم معناشون عوض میشه و برام تازگی دارن. راستش فکرکنم حالا حرفش رو میفهمم. ۲۳بهمن۱۴۰۰🌼💛
(0/1000)
فرجانه خبازیان زاده
1403/9/2
3