یادداشت s. khalili
1403/7/19
4.3
21
سلام و درود . درود بر شما وهامارتیا🔥🔥 مرد بالشی سر گذشت نویسنده ای ست به نام کاتوریان ، که برادری دارد که کم توان ذهنی ست ،در تمام مدتی که کاتوریان داستان هایش را می نویسد و به فکر خلق اثر تازه ست ،مایکل( برادراو) با تاثیر ناخواسته از داستان های او دست به کارهایی می زند که منجر به جنایت می شود . بلایی که او بر سر کودکان می آورد ،دقیقا همان هایی است که در داستان های برادرش خوانده ، کاتوریان در صحنه ی باز جویی با خیال جمع می گوید من هیچ وقت کاری نکرده ام ،تنها وظیفه ی قصه گو این ست که قصه بگوید و من دقیقا همین کار را کرده ام . کاتوریان به خاطر دوران کودکی تلخی که داشته و به خاطر رفتار آزار دهنده ی پدرو مادر و خشونتی که آنها نسبت به برادرش داشته اند ، داستانهایی که می نویسد همه رنگ تاریکی دارد . و برادری که کم توان ذهنی ست درسته تمام این کارها رو انجام داده چون به قول خودش داستانهای برادرش رو دوست داشته ولی به یک مورد اشاره میکند که رفتار بچه گانه اونو نشون می ده ، داستان خوکی که سبز بود و میگه اونو خیلی دوست داشته داستانی که پایان تلخی نداشت . و تمام شخصیت ها به قولی خود،، داستان پردازند بازجوها ، مایکل خود کاتوریان . کاتوریان تا لحظه ی آخر که شکنجه میشه نمیدونه تمام این کارها رو برادرش انجام داده . چون از نظر اون بردارش هنوز یه بچه ست ،از لحاظ سنی نه چون کمتوان ذهنی ست به اون به چشم یک بچه نگاه میکنه . چقدر داستانها تلخ و وحشتناک هستند در نظر نویسنده ی اصلی مک دونا ،قصه ها به زندگی آدم ها کشانده می شوند و در نهایت زندگی آن ها را متاثر می کنند .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.