یادداشت شیرین کلانتری
دیروز
«ما ایوب نبودیم» ۱۳ روایت از جدال فردی مراقبان است با مقوله مراقبت. ۱۳ روایت از کسانی که زندگیشان به دو نیمه ی پیش و پس از مراقبت تبدیل شده است. آنانی که جهانی موازی با جهان زیست معمولشان را زندگی میکنند که در آن معانی و مفاهیم متفاوتی تعریف میشوند. در جستار اول در میانه ی داستان ارجاعی داده میشود به جستار الکساندر همن درباره سوگ فرزند: « بیرون را میدیدم و آدم هایی بیرون هم من را میدیدند، اما در محیط هایی یکسره متفاوت زندگی میکردیم. ما مشغول کسب دانش ناخوشایند و دلسرد کننده ای بودیم که در دنیای بیرون نه کاربردی داشت و نه برای کسی جذاب بود.» و واقیعت همین است که در جهان مراقبت درس هایی و دغدغه هایی هست که ما را از دنیای بیرون از این حباب جدا میکند. «ما ایوب نبودیم » را دوست داشتم چون خود واقعی زندگی بود؛ واقعیتی که هرکدام به نحوی نوع و شکلی از آن را در زندگی خود داریم یا خواهیم داشت. ما در این جهان همواره در حال مراقبت از کسی یا چیزی هستیم و این وظیفه ی ازلی ابدی است که بر دوش ما نهاده شده. ما در بطن این واقعه از دست میدهیم و به دست میآوریم و در میانه این جدال گاهی احساس یک اسطوره ی شکست ناپذیر و گاهی احساس یک مغلوب دست از همه جا کوتاه را داریم . «ما ایوب نبودیم » روایت همین احساسات و تناقض هاست و چه خوب که من فرصت داشتم ۱۳ احساس واقعی را زندگی کنم .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.