یادداشت ملیکا خوشنژاد
1401/12/23
توى قلبم يه حس عجيبى دارم. حس اندوه، رنج، شور، جنون، رنگ. اون زرد عجيب و عميقى كه در آفتابگردانهاى ونسان بود هميشه با من مىمونه. و تئو، تئوى نازنين. باورم نمىشه برادرى انقدر زيبا و همراه بوده باشه كه حتى مرگ ونسان رو نتونست تاب بياره. زندگى ونسان تجسم خود طبيعت بوده. مثل همون سروهاى رقصان در بادش؛ رها و مقاوم و سحرآميز.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.