یادداشت حسنآ

حسنآ

حسنآ

1403/12/19

        اریون و والنتینوی عزیزم قلبم رو به طور کامل بدست آوردن:)
آقای سیلورا که جلد دوم رو یه جورایی گذشته‌ی جلد اول نوشته بود، تیکه های پازل رو خیلی خوب کنار هم چیده بود.
همیشه عاشق مجموعه هایی بودم که جلد دوم،گذشته‌ی جلد اول رو روایت میکنه. و این کتاب همچین چیزی بود.
فکر میکنم دردی که شخصیت ها می‌کشیدن رو منم تجربه میکردم.
عشقی که به تدریج توی قلبشون جوونه زد و رشد کرد و رشد کرد و رشد کرد... حتی وقتی که اولین نفر در نهایت مرد.
مثل جلد اول، هر فصل از دیدگاه یک شخصیت روایت میشد و جوری که توی ذهنشون طرف مقابلشون رو توصیف میکردن عشق واقعی رو نشون میداد.
حتی شخصیت های فرعی هم تونستن قلبم رو ببرن... قلبشون پر از درد بود و اون درد رو به من و همه‌ی خواننده ها منتقل میکردن. جوری که یک بچه مجبور شد کاری بکنه که تا آخر عمرش بابت اون کار توسط اطرافیانش بازخواست میشه...
و پایان کتاب... قطره اشک هایی که میریختم قابل شمارش نبود. من عاشق این کتاب و جلد قبلیش هستم:)

این انتشارات و ترجمه خیلی خوب و مقبول نبود و واقعا اذیت شدم ولی قشنگی داستان این ترجمه بد رو خنثی می‌کرد. 
      
10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.