یادداشت سَمی
1404/4/8
تشکر از آقای اخوت که همیشه با ایدههای ناب و جدید، دریچههای تازهای از دنیای کتابها را در مقابل چشمان خوانندگان و شیفتگان کتاب باز میکنه... مواردی که شاید توجه کمتری بهشون کنیم و وقتی بهشون پرداخته میشه، میفهمیم چقدر نگاه هوشمندانهی ایشون برامون جذابه.... کتاب شامل ایدههای جالبیست از کتابها نوشتن و هر چیزی که مربوط به کتابهاست.. هر چیزی که غیرمنتظره هست و میشه در حیطهی کتابها از آنها نوشت و با خودمون بگیم : چه جالب... تا حالا به این وجه از دنیای کتابهام دقت نکرده بودم... در فصل اول به تقویمنامههای کتابی اشاره شده و مثالهای بسیار جالبی از نویسندگان و مترجمان مختلف آورده که آثار و ترجمههای خود را به چه کسی تقدیم کردهاند... به طور مثال برای من بسیار جالب بود که فیتزجرالد با اینکه رابطه چندان صمیمی با همسرش نداشته ولی معمولا کتابهایش را به زلدا تقدیم میکرده... اخوت نوشته: تقدیمنامه ممکن است غم غربت(نوستالژیای) تلخ و شیرین را به ما منتقل کند و به یادمان بیاورد عمر چه سریع میگذرد. اما این شیرینی خاص خودش را دارد. در جستار بعدی به روح زمان دورهای پرداخته... روح زمان را اندیشه؛ احساس و یا فضای حاکم بر یک دورهی خاص میداند. یعنی آنچه که متأثر از فضای فکری و فرهنگی یک دورهی خاص است هم از فضای آن دوره تأثیر میگیرد و هم بر آن اثر میگذارد. جستارسوم در مورد کتابهای بالینی است و منظور کتابهایی است که در بستر و معمولا هنگام خواب آنها را میخوانیم. در قسمتی از این جستار نوشته شده بود که مایکل بُرد نویسنده و پژوهشگر امریکایی، شبی که در بستر بیماری بوده بوف کور را خوانده و اثر این کتاب وقتی که او در بستر بیماری در شهر و مکانی غریب بود، بسیار اثرگذار بوده و باعث شده عنوان "بوف کور هدایت به مثابهی رمان غربی" را به عنوان پایاننامهی دکترایش انتخاب کند. و جستارهای دیگر...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.