یادداشت زینب
1403/11/6
داستان در مورد دختر نابیناییه که بعد از فوت مادربزرگش، کشیشی اون رو به سرپرستی میگیره. سهشنبه شب خیلی ناگهانی گوشیم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نشد. من هم فرداش تو راه دانشگاه شبیه آدمهای قدیمِ بیگوشی بودم و این کتاب رو که خیلی وقت بود میخواستم بخونم با خودم بردم و شروعش کردم. کمتر از 2 ساعت خوندنش طول کشید و متن و ترجمه خیلی روون و راحت بودن؛ ولی داستان آنچنان قوی ای نبود. 3تا و نیم ستاره براش کافیه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.