یادداشت °•zari•°
1402/4/30
۲/۵از۵⭐️ فکر می کنی می دانی وحشی چه معنایی دارد.این کلمه ای است که تمام عمرت به کار می بری.از آن برای توصیف یک حیوان استفاده می کنی،برای موهایت،برای یک بچه ی بی نظم و نافرمان.در آلاسکا می آموزی که واقعا وحشی چه معنایی دارد (متن کتاب) __________________________________ ارنت آلبرایت پس از تجربه ی آسیب های روحی شدید، از جنگ ویتنام به خونه برمیگرده و در یک روز تصمیم میگیره خانواده ش رو به آلاسکا منتقل کنه. لنی سیزده ساله، دختر ارنت، که بین رابطه ی پراحساس و پرفراز و نشیب والدینش گیر افتاده، چاره ای جز پذیرش این شرایط جدید نداره و امیدواره این سرزمین جدید، آینده ای بهتر روبرای خانواده ش رقم بزنه. خانواده ی آلبرایت در گوشه ای دورافتاده از آلاسکا، با اجتماعی کوچک از مردانی قدرتمند و زنانی حتی قدرتمندتر آشنا می شوند. اما با نزدیک شدن زمستان و کوتاه تر شدن روزها، وضعیت روحی و روانی ارنت رو به وخامت میره و خطرات داخل خانه، از دنیای بیرون بسیار بیشتر می شوند. لنی و مادرش در کلبه ی کوچک خود، حقیقتی ترسناک را میفهمند: آن ها تنها هستند و هیچکس نیست که به آن ها کمک کند. __________________________________ کتاب تقریبا تا صفحه۳۰۰یکنواخته و بعد یک دفعه هیجان پیدا میکنه و دوباره افت میکنه. اما اطلاعات خوبی در مورد آلاسکا و شرایط زندگی در اونجا و... و همین طور آسیب روحی که جنگ به فرد میتونه بزنه رو به خواننده میده.جمله های زیبایی هم تو لا به لای اون هست اما در هر صورت کتاب به دلم ننشست و اگه نظر منو بخواید ارزش خوندن نداره
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.