یادداشت موهـوم
1404/2/10
می نویسم برای سایهی به دیوار خمیده ام، برای سایه ای که سر ندارد. بوف کور روایت مرده ای است که دارد میمیرد. مشئوم است، همچون یک کرختی ملال آور که به جان آدم می افتد، حیات یا لااقل آنچه به جامانده از آن را بازیچه ابهام می سازد و درنهایت او را در خواب خود مثل فشار قبری که تنگ و تنگ تر می گردد و جایی برای لولیدن نمی گذارد خفه میکند. بوف کور یعنی طنین خنده های بی مهابای پیرمرد قوز کرده ای در دل تاریکی. تاریکی غلیظ و سیالی که تو را تنها به یک سو وا می دارد؛ مـرگ. [مـوهـوم]
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.