یادداشت نگار داداشی

        بعد از مدت ها کتابی خواندم که بی نظیر بود. 
جمله به جمله اش تداعی کننده لحظاتی بود که بارها در بیمارستان شاهدش بودم.
روایت غم، امید، درد، تلاش، خون و در نهایت مرگ. 
به شخصه همیشه دوست داشتم بدانم بیمار در آن لحظات گیج شده از دارو ها چه افکاری در سرش جولان می دهد. 
چه احساسی نسبت به درمان ها و روحیه دادن ها دارد. 
در آن واپسین لحظات مرگ را چگونه در آغوش می کشد.
و عزیزانش  همراه با او  و  بعد از او  چگونه تاب می آورند!
      
247

24

(0/1000)

نظرات

من این رو نخوندم، اما جملات‌تون من رو یاد کتاب مرگ ایوان ایلیچ انداخت. بسیار خوندنی بود. کوتاه و سبک هم هست. 

0