یادداشت مهسا کرامتی

مهسا کرامتی

مهسا کرامتی

1404/7/4 - 14:07

        تو این نمایشنامه، در قالب مکالمۀ بین انیشتین و یک ولگرد، به ماجرای ساخت بمب اتم، جنگ و صلح جهانی پرداخته میشه.
نویسنده تو این روایت خیالی می‌خواد عقاید انیشتین رو در این خصوص بیان کنه. اینکه ذاتا صلح‌طلب بوده و قصدش از فعالیتی که در زمینۀ ساخت بمب اتم داشته، تنها مقابله با آلمان نازی و به‌خاطر امکان ساختن بمب اتم توسط اونها بوده و بعدتر، وقتی که ترومن بعد از روزولت روی کار میاد و دستور حملۀ اتمی به هیروشیما رو میده، از این کارش پشیمون میشه (چون فکر نمی‌کرده که یهو از ناکجا و فقط برای مقابله با شوروی تصمیم بگیره بمب رو‌ بندازه رو سر مردم عادی ژاپن).
نویسنده تو این اثر می‌خواد بگه همه و همۀ تلاش‌های انیشتین در طول زندگیش در جهت رسیدن به صلح بوده نه اونی که نتیجه داده و در نهایت هم اون رو ضعیف‌ و ضعیف‌تر کرده تا به مرگ برسونه (هرچند که سنش هم بالا بوده و به هرحال می‌مرده).

این تلاش برای تطهیر انیشتین -در عین بیان اظهار نظرات متقابلی از زبان ولگرد- یه‌کم قابل بحثه. یه جایی اول داستان، انیشتین در مواجهه با ولگرد -که پسرشو توی جنگ از دست داده- از رویکردش به جنگ خرده می‌گیره و میگه به این قائله که اختلافات رو میشه طور دیگه‌ای حل کرد، بعدتر نویسنده برای اینکه اعمال بعدیشو توجیه کنه میاد و میگه من -انیشتین- در مواقع لزوم راهکارامو تغییر میدم و بعد دستور ساخت بمب اتم رو می‌فرسته برای روزولت. آدمی که انقدر عقاید ظریفی درمورد صلح و جنگ داره که حتی به سربازی و جنگ رفتن رو نقد می‌کنه، با این سطح از هوش و نبوغ، به این فکر نمی‌کنه که در بهترین حالت اگه روزولت از دستور ساخت بمب اتم استفاده نکرد، ممکنه یکی دیگه استفاده کنه؟ فقط برای گرفتن جلوی هیتلر، حاضر میشه که دستور ساخت چنین چیز خطرناکیو در اختیار آدمای دیگه قرار بده؟

یه کم شعاری بود و نویسنده یه جاهایی اومده بود صحبت‌های معروف انیشتین رو بین مکالماتش جا داده بود؛ انگار که همۀ این حرفا در این خصوص زده شده بوده. 

یه جایی ولگرده به مأمور اف بی آی میگه انیشتین آرمان‌پردازه، من واقع‌نگرم و تو نظریه‌پردازی. با اینکه کاملا با شخصیت ولگرد هم‌‌رای و هم‌نظر نیستم؛ ولی به‌جای آرمان‌گرا و نظریه‌پرداز، منم ترجیح میدم که واقع‌نگر باشم.
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.