یادداشت سید هادی میرمهدی
1403/9/19
3.7
3
بریده ای از متن... آه...آدمیزاد گاهی چقدر نفرت انگیز می شود!خودش را می گزد.اما این،جراحتش را بیشتر می کند.این،وجودش را بیشتر به زهر انباشته می کند.در هم میپیچاندش.خوی کژدم را پیدا میکند.می ترسد و می گزد.می گزد و می گزد.آدم اما نمی تواند زیر خاک بخزد.در خاک فرو برود.بیرون است.همین بیشتر می آزاردش. چشم در چشم دیگران چشم در چشم خود... ص 67 باز هم داستانی از روستا چقدر صفا،صمیمت موج می زند روستایی اما مطالبه گر حق خود است... بابتش با همه درگیر می شود و گاه مثل طاهر کاری خطرناک می کند جوری که یک ایل را در گیر خود می کند... ازدواج در سن پایین دختران،ازدواج اجباری،عدم تفاهم در زندگی،تلاش و کوشش بسیار،خیانت اجنبی،همکاری افراد خودی با اجنبی در ارتکاب جرم و خیانت و... از جمله مواردی بودند که همواره کف داستان در جریان بودند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.