یادداشت فاطمه دهقانی

                با یک حلقۀ کتابخوانی برای مطالعۀ این کتاب همراه شدم. فصل‌های ابتدایی کتاب برایم دشوار و کند پیش می‌رفت. البته این کند پیش رفتن تا آخر داستان هنوز هم وجود داشت. یا من خیلی کند خوانم، یا تشبیهات و توصیفات بسیار کتاب _که دوستان دیگر هم به آن اشاره کردند_ دلیل این اتفاق بود. علاوه بر توصیفات و بیان جزئیات، رشد قلم نویسنده را فصل به فصل به وضوح می‌شد لمس کرد. هر چه با کتاب پیش می‌رویم دلچسب‌تر می‌شود و دیگر آن سخت‌خوانیِ ابتدایی را ندارد. گرچه آن توصیفات و تشبیهات هنوز هم تا آخر داستان با خواننده همراه هستند.
کتاب ماجرای یک طلبه به نام سید حمید نبوی را روایت می‌کند. روزی در مسیر رفتن به روستایی برای برگزاری مراسم شب تاسوعا، با همسرش گیر گروه‌های اشرار می‌افتند. می‌خوانیم که سید حمید در کشاکش همراهی با قاچاقچی‌ها چطور تصمیم‌گیری می‌کند. 
گویا نویسنده در پی مذمت کردن توهم‌هایی هست که گاه گریبان طلاب و خیلی از ماها را می‌فشارد. گناه‌هایی که همیشه آن را برای دیگری می‌دانیم و متوجه گرفتاری خودمان بهشان نیستیم. به طور کلی در این کتاب مضامین دینی مطرح می‌شود و مخاطب آن مشخص شده است.
گرچه در بعضی موارد انتقادهایی به مفاهیم بیان شده در داستان وارد است و کتاب بی نقص نیست، اما کتابیست که بدون شک و معطلی مطالعه‌اش را پیشنهاد می‌کنم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.