یادداشت نجمه صافدل
1404/3/29

"نفرتی که بعد از تحقیر به آدم دست میدهد، معمولا بسیار شدید است..." . (ژولین) شخصیت اصلیِ کتاب "سرخ و سیاه"، جوانی است بسیار باهوش و بلندپرواز. او روستایی زاده است اما نقشه های زیادی در ذهن می پرورد تا در آینده آدمی بشود سرشناس و ثروتمند.و برای رسیدن به خواسته اش، دو راه پیش روی خود تجسم می کند؛ یا قدم به دنیای روحانیت و کلیسا بگذارد و یا همچون ناپلئون، وارد ارتش بشود و پله های ترقی را طی کند.اما،،،آن راهی که تقدیر برای ژولین درنظر گرفته، هیچکدام از این دو نیست... تقدیر اگرچه تا اندازه ای با او یار بود و همراه اما...... . من نوشت(۱): داستانِ "سرخ و سیاه"، داستانی خاص و جدید نیست اما پیامی که میخواد به خواننده ش انتقال بده، خوب و قابل تامله.👌💯.و من بشخصه خوشحالم که خوندم این کتاب رو. ولی خوندنش رو به کسانی که تازه کتابخونی رو شروع کردن و همچنین کسانی که صبر و حوصله ی خوندن کلاسیک رو ندارن، بهیچ عنوان توصیه نمی کنم. . من نوشت(۲): من حین خوندن این کتاب متوجه شدم که خیلی از نویسندگانِ بعد از استاندال، شخصیت ها و اتفاقاتِ داستانهای کتابشون رو از روی این کتابِ سرخ و سیاه برداشت کردن. انگار که این کتاب، یه جور کتاب مبنا و الگو بوده براشون. مثلا یه صحنه ای از کتاب ابله داستایوسکی، دقیقا از یکی از صحنه های این کتاب الگوبرداری شده و یا احساس میکنم شخصیتی از کتاب باباگوریو، دقیقا از روی شخصیت ژولین نوشته شده و خیلی از تشابه های دیگه که دوستان همخوانم هم حین خوانش بهش اشاره کردن. خلاصه که کتاب مهمیه از این زاویه. . من نوشت(۳): ترجمه در بعضی جاها خوب و در بعضی جاها نامفهومه. البته این ترجمه جدیدترین ترجمه ی این کتابه و بنظرم از ترجمه ی توکل روانتره ولی در کل انتظار یه ترجمه ی عالی رو نداشته باشید. .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.