یادداشت زینب لطفعلی‌خانی

مرد و نامرد
        داستان مرد و نامرد در دفتر نهصد و سی و نهم و نهصد و چهلم داستان‌های هزار و یک شب نقل شده است. داستان دو همسایه به نام‌های ابوصیر و ابو قیر است که در کنار هم دکان سلمانی و رنگرزی دارند. یکی ساده و خوش‌دل و دیگری دروغگو و حقه باز است. این دو با هم به سفری می‌روند و ماجراهایی دارند.
 جایی از داستان که ضرب المثل  «پیش دیگری لنگ انداختن» در آن نقل شده بود برای من جالب بود. 
ابوصیر حمامی در شهر جدید می‌سازد و حاکم برای افتتاح حمام می‌آید. ابوصیر تمام کوچه را با لنگ تزیین می‌کند و برای احترام، جلوی پای حاکم مدام خم می‌شود روی زمین لنگ پهن می‌کند تا حاکم از حضورش در حمام لذت ببرد... 
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.