یادداشت مجید اسطیری

                با مادرم و برادرم حرف میزدیم گفتم یک فیلسوف گفته تمام تاریخ فلسفه سوءتفاهم یک فیلسوف در فهم فیلسوف قبل از خودش است. یکهو یادم افتاد که اما مکتب ائمه اطهار این طور نیست و کانه همه یک آدم بوده اند و باز یادم افتاد که من چرا این کتاب را بالاخره شروع نمیکنم به خواندن! قبلا حتی یک بار از کتابخانه امانت گرفته بودم و دو بار مدت امانت را تمدید کرده بودم اما توفیق خواندنش را نداشتم و این طور شد که بالاخره خواندنش را شروع کردم

از دوستی شنیدم که این ایده قبلا توسط علامه عسکری هم مطرح شده و البته بعید نیست که شکل دیگری از آن قبل تر هم مطرح شده باشد. فرهنگ شیعه این را به ما میفهماند که چهارده معصوم یک روح بوده اند در چهارده کالبد که بسته به موقعیت زمانی به سمت یک هدف حرکت کرده اند، با راهبردهای مختلف. به هر حال یک فهم قشری از تشیع ممکن است امام حسین را شجاع تر از امام حسن یا امام رضا را سیاستمدارتر از امام سجاد تصور کند

جایی دیدم یک نفر نوشته مقصود ائمه از مبارزات سیاسی شان تشکیل حکومت نبوده، و چهار مقطع را شمرده که در این مقاطع امام میدانسته شکست خواهدخورد یا فرصت به دست گرفتن حکومت را داشته ولی این کار را نکرده. البته جواب این اشکال بارها در کتاب آمده و نمیدانم این بزرگوار چرا دقت نکرده اند:

زندگی ائمه علیهم السلام نشان داد که اینها نتوانستند به حکومت دست پیدا کنند و جامعه و نظام اسلامی را آن طور که میل و وظیفه شان بود، تشکیل دهند. اما چطور ائمه علیهم السلام با بیان اینکه این را میدانستند و به الهام الهی از آن آگاه بودند، این کار را انجام دادند؟ در جواب این فکر باید بگوییم، دانستن اینکه به هدف نخواهند رسید، مانع از انجام وظیفه نمی شود. شما در زندگی پیغمبر نگاه کنید. پیغمبر اکرم میدانستند که در جنگ احد شکست خواهند خورد. میدانستند، آنهایی را که در شکاف کوه نشانده اند، نخواهند نشست و به طمع غنیمت پایین خواهند آمد. پیغمبر آن روزی که به طائف رفت تا بنی سقیف را هدایت کند و از شر مکیها به طائفیها پناه برد، میدانست که طائفیها با پاره سنگ از او استقبال می کنند. این قدر سنگ به او می زنند که ساق مبارکش خونی می شود و مجبور می شود برگردد. ائمه علیهم السلام همه اینها را میدانستند. امیرالمؤمنین می دانست که در بیست و یکم ماه رمضان به شهادت خواهد رسید، اما در عین حال اندکی قبل از ماه رمضان، اردوگاه وسیعی در بیرون کوفه درست کرد برای اینکه به ادامه جنگ با معاویه بپردازد. اگر دانستن امیرالمؤمنین موجب می شود که او بر طبق روال عادی و معمولی عمل نکند، چرا این اردوگاه را درست کرد، چرا این لشکرکشی را کرد؟ مردم را برد بیرون کوفه و منتظر نگه داشت، چرا؟ چه فایده ای داشت؟ اینکه ائمه علیهم السلام می دانستند که به حکومت نمی رسند نباید موجب آن بشود که تلاش خودشان را نکنند. باید تلاش و مبارزه بکنند و مثل کسی که نمی داند و اطلاع ندارد چه پیش خواهد آمد، تمام کارهای کسی را که نمی داند چه پیش خواهد آمد باید انجام بدهند.

دوستمان گفته چهارمین مقطعی که نشان میدهد ائمه به دنبال تشکیل حکومت نیستند همین زمان خودمان است که امام زمان عج با این که شرایط برای ظهورشان آماده است و اگر ظهور کنند لااقل در ایران زمام حکومت را به دست خواهندگرفت اما ظهور نمیکنند! خب من نیازی نمیبینم اصلا به این استدلال سست پاسخی بدهم و به قرینه همین دلیل سست میتوانم کل اشکال را کنار بگذارم
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.