یادداشت دریا
1404/1/27
شیطان عزیزو دیروز تمومش کردم ولی متاسفانه حالم خوب نبود که درموردش بنویسم. مدتیه که خیلی غرق تالستوی شدم. کتابای زیادی ازش خوندم در عرض کمتر از یک سال. یعنی پارسال این موقع حتی یه کتاب هم از تالستوی نخونده بودم. چه زشت! و متوجه شدم که به موضوع بیبندوباری و روابط خارج از چارچوب ازدواج و آسیبایی که بعدا هم به خود فرد و هم به خانوادهش میزنه توی کتابای مختلفش پرداخته. فکر میکنم به شکل اغراقآمیزی هم نوشته، احتمالا از قصد، که بتونه خوانندههاشو از چیزی که به نظرش آسیبزاست دور نگه داره. پایانبندی داستان مثل بقیهی پایانهاش (به جز پدر سرگی) جذاب و دوستداشتنی بود. و اون پاراگراف آخر که شاهکار بود و اصلا میخونمش گریهم میگیره. خیلی از این مدل جملات شگفتانگیز آخر کتابای تالستوی پیدا میشه. دوست دارم یادداشتمو با پاراگراف آخر کتاب تموم کنم: و به راستی اگر یوگنی اورتنیف را هنگام ارتکاب این جنایت دیوانه بشماریم، همهی مردم را باید دیوانه بدانیم. و دیوانهتر از همه بیتردید کسانی هستند که در دیگران آثار جنونی را میبینند که در خود نمیبینند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.