یادداشت پیمان قیصری

زمان اشتباه، مکان اشتباه
        جنیفر از پشت پنجره منتظر پسر ۱۸ ساله‌ش هست که کمی دیر کرده، نگران و مضطربه، که پسرش رو می‌بینه ولی هنوز استرس داره که ناگهان متوجه میشه پسرش با چیزی در دست به سمت مرد غریبه‌ای میره، حس می‌کنه اتفاقی در شرف وقوعه، بیرون میره و می‌فهمه بله درست حدس میزده، پسرش چاقو رو چند بار به اون مرد زده و جرم و پلیس و .... اما روند کتاب جایی شروع میشه که وقتی جنیفر اون شب بعد از برگشتن از ایستگاه پلیس می‌خوابه و بیدار میشه، فردا نیست، دیروزه...
داستان خوبی بود، هم طرح مسئله و هم حل مسئله جالب بود. کشش خوبی داشت و مسائل رو یکی یکی حل کرد و جلو برد تا ماجرا روشن بشه.ه
      
50

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.