یادداشت علی کریمی
5 روز پیش
خوانده بودم که در دوران تزار، نهیلیستها اغلب مورد تمسخر قرار میگرفتند. تورگنیف هم در پدران و پسران این رویکرد را به اوج رسانده؛ شخصیت اصلی نهیلیست داستانش آنقدر ضعیف و بیپناه است که انگار عمداً کوچک و بیاعتبار نشان داده شده. حتی گفته میشود به توصیه دوستی چنین کرده تا محبوبیت بیشتری نزد خوانندگان و دولت وقت پیدا کند. در داستان، هر شخصیت اشرافی، مذهبی یا حتی نیمهنهیلیست، تا پایان خوش و خرم به کار خود میرسد، در حالی که نهیلیست بیچاره در بحثهای بیپایان و عقاید ضدونقیض غرق است. عقاید او هم بهغایت تلخ و پوچاند: «طبیعت، موسیقی و هنر هدر دادناند. عشق نمایش مضحکی است. بندگی را مسخره کنید. ثروتمندان متکبرند و دهقانان احمق. احساسات برای ضعیفان و بیمغزان است.» با اینکه برخی شخصیتها رشد میکنند و از پوچگرایی فاصله میگیرند، فضای کلی کتاب دلگیر و سرد است. من نتوانستم از آن لذت ببرم. به نظر میرسد هدف اصلی، جلب رضایت مردم و حاکمیت آن زمان بوده، نه خلق اثری عمیق و بیطرف.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.