یادداشت علیرضا پورنفیسی
1402/11/11
سختپوست اولین عنوانی بود که از مجموعهی «هزاردستان» خواندم. مجموعهای از داستانهای بلند که در یادداشت قبلی نه، قبلترش معرفیاش کردم. مزیت این مجموعه اینه که نویسندههای ناآشنایی رو به ما معرفی میکنه که شاید بعدا از رمانهایی که خلق میکنن هم لذت ببریم... اولین نقطه مثبت کتاب که باید ازش تعریف کنم، تصویرسازی عالی ساناز اسدی ست. ماجرا طوری جلو میرود که خواننده خودش را کنار شخصیتهای کتاب حس میکند. انگار که بین همان کوچههایی که به دریا ختم میشه، باشی؛ نزدیک ویلای اجارهای. بارون رو حس کنی و صدای قایق موتوری رو بشنوی. تصویرهای توی خانهی داوود، پدرِ خانواده و بقیهی اعضای خانه هم خوب از آب درآمده و کاملا حس یک خانوادهی ایرانی با تو همراه میشه و از ماجرا لذت میبری. فصلها و زاویهی روایت هم خوب انتخاب شده و همراهی خواننده رو به دنبال داره. مشکل اساسی ماجرا پایانبندیست. جایی که مخاطب با چیزی روبرو میشه که قابل درک نیست. چیزی که نشونههای پررنگی توی بدنهی داستان نداره. نه اینکه جذاب یا دوستداشتنی نباشه، بیشتر باور پذیر نیست. حداقلش برای من که اینطور بود. در هر حال خوندن این کتاب به من حس خوبی داد و غرق در تصویرسازیها و ماجرای جذابش شدم و بازم توصیهام مثل درخت خون اینه که اون رو بخونید. ضرر نمیکنید..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.