یادداشت مالیس
دیروز
کتاب کافکا و عروسک مسافر رو تموم کردم و خیلی زیبا و دلنشین بود. خوندنش مثل گوش کردن به موسیقی و قدم زدن بین خیلِ درختها بود؛ آرامشبخش و دلنشین. به عنوان یک کتاب با داستانی لذتبخش و دوستداشتنی، پیشنهاد میکنم بین مطالعهی دوتا کتاب سنگین بخونیدش. فضاسازی داستان خوب بود؛ میشد همقدم با شخصیتها توی اون پارک نامهها رو خوند و همراه با السی، پیِ زندگی عروسک گمشدهاش پیش بریم. تعداد صفحات به اندازه بود و اونقدر نبود که خستهکننده باشه. واقعیتش داستان کتاب برام متفاوت بود؛ اینکه از روی واقعیت زندگی فرانتس کافکا نوشته شده خیلی جالبترش هم میکرد. همراه با داستان ملایم و دلنشینِ این رمان، مفاهیم قشنگی هم داخلش وجود داشت؛ به عنوان مثال اینکه دنیای بچهها چقدر زیبا و سادهست. بچهها هیچ دروغی برای گفتن ندارن و جای تظاهر کردن، خود واقعیشونن. اینکه شخصیت کافکا برای خوب کردن حال یک بچه از زمانش میزد، الهامبخش بود. اینکه عروسک السی توی نامههاش گذر زندگی رو نشون میداد و اینکه همه یک روزی باید وارد مرحلههای جدیدی بشن، باعث میشد بتونیم راحتتر با زندگی کنار بیایم. و از همه مهمتر، مراحل پذیرفتن السی با حقیقتِ ترک شدن توسط عروسکش، برای افرادی که یکی از عزیزانشون اونها رو ترک کرده، میتونه تأثیرگذار باشه. خود داستان من رو یاد کتاب کریسمس در گموگور آباد میانداخت که خیلی دوستش دارم؛ بنابراین به افرادی که این کتاب رو دوست دارن، مطالعهی اون هم پیشنهاد میکنم. در نهایت، کاش میشد موقعی که یک حفره درونم ایجاد شد و به دنبال جواب بودم، یکی مثل کافکا برای منم نامه مینوشت و کمکم میکرد تا راحتتر با حقیقت کنار بیام. (:
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.