یادداشت زهرا زرین‌فر

مردی که زنش را با کلاه اشتباه می گرفت
        بالاخره بعد چند ماه تمام شد. این طول کشیدنش هم به خاطر عدم جذابیتش نبود من خودم خیلی فاصله انداختم بین خوندن فصل‌ها و بخش‌های کتاب
اگر که تا حدی به علوم اعصاب و بیماری‌های اعصاب و روان علاقه دارید و دوست دارید جای این که یه توصیف صرفا علمی بخونید توصیف انسانی و همدلانه بخونید، این کتاب شدیدا توصیه می‌شه.
و من این رویکرد نویسنده رو که سعی می‌کرد جای تمرکز رو نقص و آسیب‌ها، دنیای بیمار رو درک کنه و روی استعداد‌ها و ویژگی‌های فوق‌العاده‌ای که به خاطر نقص‌ها ایجاد شده تمرکز کنه به شدت دوست داشتم.
یه فصل‌هایی از کتاب هم آدم رو به فکر وا می‌انداخت که ما در صورت نداشتن یک سری از توانایی‌های شناختیمون چه جور انسانی هستیم ؟هویت ما در گرو چیست؟
بخش اول کتاب کیس‌های خیلی جالبی داشت که آدم رو یاد داستان‌های علمی تخیلی می‌انداخت ولی بخش مورد علاقم بخش چهار بود «دنیای ساده‌ها» که دنیای اوتیستیک و عقب‌مانده‌ها رو به تصویر کشیده بود.
این نقل‌قول هم از از همین بخش دنیای ساده‌ها انتخاب کردم.

او را تماشا کردم که روی نیمکت نشسته بود و غرق تماشای مناظر طبیعت بود، مناظری که هم ساده بودند و هم مقدس. پیش خودم فکر کردم که آزمایش‌های ما، نگرش‌های ما، ارزیابی‌های ما به طرز مسخره‌ای ناکافی‌اند. آن‌ها فقط نقص‌ها را نشان می‌دهند، و قدرت‌ها را معلوم نمی‌کنند؛ جایی که نیاز داریم موسیقی و روایت و نمایش را ببینیم، که شخص خود را چه‌طور به شیوه‌ی طبیعی‌اش هدایت می‌کند، فقط معماها و طرح‌واره‌ها را نشان می‌دهند.
      
6

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.