یادداشت فاطمه مجاب

کافه ی معنای زندگی
        می‌تونست قوی‌تر باشه و به جای اینکه اینقدر شخصیت‌ها جملات شعاری تحویل هم بدن، در قالب داستان پیام منتقل بشه. تحول شخصیت اصلی هم یه مقدار عجیب پیش رفت؛ با افکاری که آخر کتاب به عنوان جمع‌بندی داشت انگار می‌گفت خیلی چیزا رو تغییر داده در حالی که -درسته نگرشش تغییر کرد ولی- کلا یکی دو تا تصمیم رو عملی کرد در طول داستان. کتاب ایده‌های قشنگی داشت ولی نویسنده با زیاد توضیح دادن‌شون لذت اینو که خواننده خودش اونا رو درک کنه ازش می‌گرفت.
از نظر ویراستاری هم نمی‌دونم چرا لحن گفتگوها مدام بین محاوره و رسمی جابه‌جا می‌شد.
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.