یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

ترجمان دردها
        به نام خدا 
یادداشت ترجمان دردها اثر جوکپا لاهیری، ترجمه مژده دقیقی - ۲۹ تیر ۱۴۰۳

«هند را دوست دارم؛ آدم‌های هندی و همه‌ی آدم‌های هند که مهاجرت کرده‌اند.» این اولین جملاتی بود که بعد از خواندن داستان‌های کوتاه لاهیری به زبان آوردم. داستان‌هایی که با توصیف‌های بی‌رحمانه‌ای به سبک روس‌ها شروع می‌شود. اما خسته‌ات نمی‌کند. از داستان سوم به بعد به نویسنده اعتماد می‌کنی و رفته‌رفته بعد از توصیف‌ها قلاب می‌شوی به یک زندگی که در حال روایت شدن است. زندگی که احساس و عاطفه در آن موج می‌زند. به‌نظرم این هشت داستان را همه‌ی هندی‌های مهاجر باید خوانده باشند. منِ ایرانی مهاجرت‌نکرده که بعید است هیچ‌وقت مهاجرت کند، با آدم‌های این داستان زندگی‌ها کردم و ضربان قلبم بالا و پایین شد. از هر چه بگذریم داستان آخر، گرچه پر از توصیف‌ بود، ولی حرف نداشت.

نمی‌دانم چرا این کتابی که من خواندم ۸ داستان داشت ولی در جست‌وجوهایم درباره کتاب دیدم که نوشته ۹ داستان!
من کتاب را از نشر هرمس خواندم.
      
28

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.