یادداشت

قلب های نارنجی
        جالبه واقعا یادم نمیاد چند سالم بود که خوندمش،اما یادمه احتمالا زیر ده بودم.و یادمه چقدر تو لیست بهترین کتابهایی که خواندم بود و همان موقع ها چند هزار بار خواندمش.اما حالا من و قلب های نارنجی یک اختلاف عقیدتی بزرگ با هم داریم که مانع از این می شود که من همان لذتی که در بچگی ازش بردم حالا هم ببرم.و آن دید سطحی و ناقص کتاب از نوجوان است.
در یک کتاب روانشناسی نوجوانان راست و پوست کنده نوشته بود از نوجوان تان توقع تصمیم عاقلانه نداشته باشید!!(واقعا این کتاب های روانشناسی را چه کسی می نویسد؟)و این تفکر،در جای جای این کتاب به چشم می خورد.تمام کتاب فریاد می کشید که نوجوان یک انسان ناقص و احساساتی و به درد نخور است.من به عنوان یک نوجوان حق دارم این را قبول نکنم؟سن حالای من از آلمای داستان کمتر است،اما می دانم محال است کسی چنین کلاه بزرگی سرم بگذارد!سن حالای من از ساده کمتر است،اما می دانم وقتی پدرم مرا با تفکراتی شبیه به اسلامی بزرگ کرده است،(هیچ اشاره مستقیمی به عقاید خانواده نشد اما به نظرم واضح بود.)پس صمیمی ترین دوست من نباید کسی باشد که در خانه اش سگ دارد!سن حالای من از پری کمتر است،اما می دانم در خواب هم چنین بچه بازی ای در نخواهم آورد!‌و نوجوانان منطقی و عاقل اطراف خودم بسیار می شناسنم.اینها،شخصیت های داستان، مثلاً شانزده ساله بودند،اما  اندازه بچه دوازده ساله می فهمیدند.من حالا واقعا یک توهین بزرگ به خود نوجوانام حس می کنم!و باید بنشینم به امید روزی که این دیدگاه کمی اصلاح شود...
      
3

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.